کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفتی و مدرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفتی و مدرس
فرهنگ گنجواژه
مقام مذهبی.
-
واژههای مشابه
-
مُفتی مفتی
لهجه و گویش تهرانی
بدون دلیل،ارزان
-
حسین مفتی
لغتنامه دهخدا
حسین مفتی . [ ح ُ س َ ن ِ م ُ ] (اِخ ) رجوع به حسین مجتهد شود.
-
جستوجو در متن
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن مخرمة الحمیری الشیبانی الهجرانی الحضرمی العدنی . فقیه و مدرس و مفتی عدن بوده . به سال 803 به الهجرین متولد شد و به سال 903 هَ . ق . به عدن درگذشت . او را تصانیفی است از جمله : شرح الملحمة للحریری . رسا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی قسطلانی مکنی به ابوالعباس و ملقب به شهاب الدین فقیه مالکی زاهد مصر، شاگرد ابوعبداﷲ قرشی . وی در مصر مدرس و مفتی بود. وفات وی در رمله به سال 636 هَ . ق . است . او راست : کتاب الأَلهام الصادر عن الأنعام الوافر که در سن...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) علی بن کمال الدین ابوالعباس احمدبن علی القسطلانی . پدرش فقیه مالکی و از زهاد بود. در «عبر» آمده است که تاج الدین مفتی و مدرس بود و از زاهربن رسم و یونس الهاشمی سماع حدیث کرده و ولایت مشایخ کاملیه را عهده دار بوده است و ...
-
نصرا
لغتنامه دهخدا
نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ](اِخ ) ابن احمدبن محمدبن عمر تستری بغدادی ، مکنی به ابوالفتح و معروف به الجلال البغدادی ، ادیب و فقیه حنبلی مذهب قرن هفتم و هشتم است . در بغداد به سال 733 هَ . ق . ولادت یافت و در مدارس آنجا، مستنصریة و مجاهدیة و غیره ، به تدری...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن سعید یا سعد الابیوردی ، مکنی به ابوالعباس . مؤلف صفة الصفوه گوید:وی فقیهی فصیح از اصحاب ابوحامد اسفرائینی متوطن بغداد بود و بر جانب شرقی آن شهر و مدینةالمنصور ولایت قضاء داشت و مدرس و مفتی و مُناظر بو...
-
قره دده
لغتنامه دهخدا
قره دده . [ ق َ رَ دَ دَ ] (اِخ ) کمال الدین دده خلیفه ، معروف به قره دده یا دده جونکی . از دانشمندان است . وی در اماسیه از شهرهای آناطول پرورش یافت و در آغاز دباغی میکرد،سپس به درس و تحصیل همت گماشت و چیزی نگذشت که برای تدریس در مدرسه ٔ بایزید در بر...
-
نادر مازندرانی
لغتنامه دهخدا
نادر مازندرانی . [ دِ رِ زَ دَ ] (اِخ ) میرزا اسداﷲ متخلص به نادر از شاعران قرن سیزدهم است . مولدش قریه ٔ شهر خواست از قرای اشرف مازندران است سالها در اصفهان به تحصیل علوم ادبی و حکمت پرداخته است . هدایت در ریاض العارفین آرد: در آغاز رسالاتی در قدح ص...
-
ملت
لغتنامه دهخدا
ملت . [ م ِل ْ ل َ ] (ع اِ) دین و کیش و شریعت . (غیاث ). کیش و دین و آیین و مذهب . (ناظم الاطباء). ملة. ج ، مِلَل « : فاتبعوا ملةابراهیم حنیفاً». اشتقاق ملت از امللت الکتاب است وملت و دین دو نام اند آن شرع را که خدای عزوجل نهاد میان بندگان بر زبان ان...