کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفتول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفتول
/maftul/
معنی
۱. رشتۀ باریک فلزی که مانند نخِ تابیده است.
۲. (صفت) تابیدهشده؛ تابدادهشده؛ پیچیده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیچان، تابداده، تابیده، تافته
۲. سیم، میله
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفتول
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیچان، تابداده، تابیده، تافته ۲. سیم، میله
-
مفتول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - تاب داده شده ، تابیده . 2 - رشته سیم باریک فلزی .
-
مفتول
لغتنامه دهخدا
مفتول . [ م َ ] (ع ص ) تافته . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیز تافته شده و پیچیده شده . (ناظم الاطباء). فتیله کرده . فتیله شده . تاب داده . فتیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- جعد مفتول ؛ زلف مفتول : جعد مفتول جان گسل باشدزل...
-
مفتول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] maftul ۱. رشتۀ باریک فلزی که مانند نخِ تابیده است.۲. (صفت) تابیدهشده؛ تابدادهشده؛ پیچیده.
-
مفتول
دیکشنری فارسی به عربی
سلک
-
واژههای مشابه
-
rod drawing
مفتولکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی که در آن میلگرد با کشیده شدن از درون قالب یا حدیده به مفتول تبدیل شود
-
مفتول ساز
لغتنامه دهخدا
مفتول ساز. [ م َ ](نف مرکب ) آنکه مفتول سازد. و رجوع به مفتول شود.
-
مفتول سازی
لغتنامه دهخدا
مفتول سازی . [ م َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل مفتول ساز : رواج ملیله دوزی و مفتول سازی و سرمه دوزی در البسه ٔ رسمیه . (المآثرو الاَّثار ص 101). || (اِ مرکب ) محل کار مفتول ساز. آنجا که مفتول ساز مفتول می سازد و می فروشد.
-
مفتول سر
لغتنامه دهخدا
مفتول سر. [ م َ س َ ] (ص مرکب ) کج سر و معوج سر. (ناظم الاطباء).
-
مفتول کش
لغتنامه دهخدا
مفتول کش . [ م َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) در هندوستان تارکش گویند. (آنندراج ). مفتول ساز.
-
جستوجو در متن
-
میله
واژگان مترادف و متضاد
مفتول
-
maffle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مفتول
-
muffishness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مفتول