کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفتحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفتحة
لغتنامه دهخدا
مفتحة. [ م ُ ف َت ْ ت َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مُفَتَّح . گشوده شده . گشوده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : جنات عدن مفتحة لهم الأبواب . (قرآن 50/38).
-
واژههای مشابه
-
مفتحه
لغتنامه دهخدا
مفتحه . [ م ُ ف َت ْ ت ِ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مفتح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مفتح شود.- ادویه ٔ مفتحه ؛ داروهایی که برای گشادن مجاری بسته شده ٔ بدن به کار رود . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دیگر داروهای گشاینده که سده ها بگشاید و طبی...
-
مُّفَتَّحَةً
فرهنگ واژگان قرآن
باز شده گشوده شده
-
واژههای همآوا
-
مُّفَتَّحَةً
فرهنگ واژگان قرآن
باز شده گشوده شده
-
جستوجو در متن
-
مفتحات
لغتنامه دهخدا
مفتحات . [ م ُ ف َت ْ ت ِ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح طب ) به اصطلاح طب ، داروهایی که مجاری بسته شده را باز می کنند. (ناظم الاطباء). ج ِ مُفَتِّحَه . و رجوع به مفتحه شود.
-
قنبیط
لغتنامه دهخدا
قنبیط. [ ق ُن ْ ن َ ] (ع اِ) سطبر و درشت ترین انواع کلم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). خایه ٔ کرنب . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بضم اول و تشدید نون و فتح آن و کسر یای موحده به فارسی کلم رومی و کلم گرد نامند مرکب القوی و با رطوبت غلیظه و ...
-
ادویه
لغتنامه دهخدا
ادویه . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ دَواء. داروها. عقاقیر : هر کس بکاشان ... رسیده ... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقه ٔ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 22). || گاه در تداول عوام ادوی...
-
زبد
لغتنامه دهخدا
زبد. [ زُ ] (ع اِ) کفک شیر و سرشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ). || آنچه بوسیله ٔ جنبانیدن و حرکت دادن (مشک و مانند آن ) از شیر گاوو گوسفند گرفته میشود، ج ، زُبَد. (المنجد). آنچه باحرکت دادن از شیر استخراج میشود و این خاص گاو و گوسفند است...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مفرج بن ابی الخلیل النباتی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الرومیة اموی اندلسی اشبیلی . ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: وی از اهل اشبیلیه و از اعیان علماء و اکابر فضلای آن شهر بود و در علم نبات و معرفت اشخاص ...
-
ابوعلی بن سینا
لغتنامه دهخدا
ابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب به حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ الرئیس . از حکمای فخام و علمای کبار جهان و اطبای اسلام است . مراتب علمش بیشتر از آن که محاسب وهم تواند احصا کند و مقا...