کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفتح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفتح
/mofatteh/
معنی
گشاینده؛ بازکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بازکننده، گشاینده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفتح
واژگان مترادف و متضاد
بازکننده، گشاینده
-
مفتح
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ تَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) گشوده شده ، باز شده . 2 - (اِ.) قلمی (شعبه ای از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوط به دادخواهی به کار می رفته ).
-
مفتح
فرهنگ فارسی معین
(مِ تَ) [ ع . ] (اِ.) کلید. ج . مفاتیح .
-
مفتح
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ تِّ) [ ع . ] (اِفا.) گشاینده ، بازکننده .
-
مفتح
لغتنامه دهخدا
مفتح . [ م َ ت َ ] (ع اِ) خزینه . (مهذب الاسماء). خزانه و گنج و گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کنز. (المعرب جوالیقی ). ج ، مفاتح . (اقرب الموارد).
-
مفتح
لغتنامه دهخدا
مفتح . [ م ِ ت َ ] (ع اِ) کلید. (دهار) (ترجمان القرآن ). کلید و هرچه بدان چیزی گشایند. مفتاح . ج ، مفاتح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
مفتح
لغتنامه دهخدا
مفتح . [ م ُ ف َت ْ ت َ ] (ع ص ) گشاده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شهر گرفته شده . (ناظم الاطباء). || (اِ) قلمی (شعبه ای ) از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوطبه دادخواهی به کار می رفته و مخرجش نیز همان است و از آن...
-
مفتح
لغتنامه دهخدا
مفتح . [ م ُ ف َت ْ ت ِ ] (ع ص ) گشاینده . بازکننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء) : ای بند مرا مفتح از توسودای مرا مفرح از تو. نظامی .و رجوع به تفتیح شود.- مفتح الابواب . رجوع به مدخل مفتح الابواب در ردیف خودشود.|| (اصطلاح طب ) به اصط...
-
مفتح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofatteh گشاینده؛ بازکننده.
-
واژههای مشابه
-
مفتح الابواب
لغتنامه دهخدا
مفتح الابواب . [ م ُ ف َت ْ ت ِ حُل ْ اَب ْ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای متعال . نامی از نامهای صفاتی باری تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در میخانه بسته اند دگرافتتح یا مفتح الابواب . حافظ.و رجوع به مدخل قبل شود.
-
مفتح الابواب
لغتنامه دهخدا
مفتح الابواب . [ م ُ ف َت ْ ت ِحُل ْ اَب ْ ] (ع ص مرکب ) گشاینده ٔ درها : ای سخا را مسبب الاسباب وی کرم را مفتح الابواب . انوری (دیوان چ نفیسی ص 16).و رجوع به مدخل بعد شود.
-
مفتح الابواب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofattehol'abvāb ۱. گشایندۀ درها.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
واژههای همآوا
-
مفطح
لغتنامه دهخدا
مفطح . [ م ُ ف َطْ طَ ] (ع ص ) رأس مفطح ؛ سر پهن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).