کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفاعیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفاعیل
لغتنامه دهخدا
مفاعیل . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مفعول . (ناظم الاطباء). رجوع به مفعول شود.- مفاعیل خمسه ؛ عبارت از مفعول به ، مفعول معه ، مفعول فیه ، مفعول له و مفعول مطلق است . و رجوع به همین کلمه ها شود.|| (اصطلاح عروض ) یکی از اجزاء عروضی است و این از «مفاعیلن » منش...
-
جستوجو در متن
-
اورامنان
لغتنامه دهخدا
اورامنان . [ م َ ] (اِ) ملحونات فهلویات از بحر هزج مسدس محذوف یعنی هر مصراع به وزن مفاعیل ٌ مفاعیل ٌ فعول ٌ است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
قریب
لغتنامه دهخدا
قریب . [ ق َ ] (ع ص ) نزدیک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد و جمع در آن یکسان ، و قوله تعالی « : ان رحمة اﷲ قریب » (قرآن 56/7)، و قریبة نگفت زیرا از رحمت نیکویی را قصد کرد، و نیز چون آنچه مؤنث حقیقی شود مذکر آوردن آن رواست . حراء گو...
-
کف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kaf[f] ۱. (ادبی) در عروض، انداختن حرف هفتم ساکن از فاعلاتن یا مفاعیلن که فاعلاتُ یا مفاعیلُ بماند.۲. [قدیمی] بازداشتن.
-
مکفوف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] makfuf ۱. (ادبی) در عروض، ویژگی پایهای که در آن مفاعلین به مفاعیل تبدیل میشود.۲. [قدیمی] کور؛ نابینا.
-
منقوص
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کم کرده شده ، آن چه در وی نقصان واقع شود. 2 - در علم عروض : نقص آن است که از «مفاعیلن » معصوب نون بیندازی ، «مفاعیل » بماند به ضم لام و «مفاعیل » چون از «مفاعلتن » منشعب باشد، آن را منقوص خوانند. 3 - کلمه ای که آخر آن یاء ب...
-
اهتم
لغتنامه دهخدا
اهتم . [ اَ ت َ ] (ع ص ) مرد دندان پیشین شکسته . (ناظم الاطباء). مرد شکسته دندان پیشین . مؤنث آن ، هتماء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دندان پیشین شکسته . (المصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء نسخه خطی ) (تاج المصادر بیهقی ). || در اصطلاح علم عروض یکی از مفا...
-
مشاکل
لغتنامه دهخدا
مشاکل . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) مانندشونده و هم شکل شونده . (غیاث ) (آنندراج ). هم چهر. مماثل . مشابه . مانند.مجانس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانند. مشابه .موافق . (ناظم الاطباء) : ... مانند الفت و انس به مشاکل و رغبت به تزاوج و شفقت بر فرزند و ابنای...
-
دوایر عروضی
لغتنامه دهخدا
دوایر عروضی . [ دَ ی ِ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دوایر عروضی . علم عروض از علم موسیقی استخراج و تدوین شده و همانطور که در موسیقی قدیم الحان و نغمات را به ملاحظه ٔ تناسب آنها با یکدیگر، به دستگاهها و دسته های گوناگون تقسیم و هردسته را در دایره ...
-
منتهی الجموع
لغتنامه دهخدا
منتهی الجموع . [ م ُ ت َ هَل ْج ُ ] (ع اِ مرکب ) وزن جمعی که باز آن را جمع نتوان ساخت ، چنانکه وزن مفاعل و مفاعیل که این هر دو وزن را بار دیگر جمع کرده جمع به الجمع نمی خوانند به خلاف دیگر اوزان چنانکه اکالیب جمع اکلب و اکلب جمع کلب است . (غیاث ) (آن...
-
مکفوف
لغتنامه دهخدا
مکفوف . [ م َ ] (ع ص ) نابینا. (دهار). نابینا. ج ، مکافیف . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کور و نابینا. (ناظم الاطباء). نابیناکرده . بینای چشم پوشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بینا و قوی چون زید این دیگر و آن بازمکفوف همی زاید و معل...
-
عقص
لغتنامه دهخدا
عقص . [ ع َ ق َ ] (ع مص ) در اصطلاح عروض خرم کردن مفاعلتن معصوب در بحر وافر. (از اقرب الموارد). افکندن میم مفاعلتن بعد ساکن نمودن لامش در بحر وافر. (از منتهی الارب ). اجتماع خرم و عصب و کف باشد، یا بعبارة اخری جمع شدن خرم و نقص است . و نقص عبارت ازکف...
-
وافر
لغتنامه دهخدا
وافر. [ ف ِ ] (ع ص ) بسیار. افزون . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اوفر. موفور. وافره . موفوره . وافی . متوافر. متوافره . (از یادداشت مؤلف ). فراوان . کثیر : و طایفه ای از مشاهیر ایشان که هر یک علمی وافر و ذکری سایر داشتندبه منزلت ساکن...
-
منقوص
لغتنامه دهخدا
منقوص . [ م َ ] (ع ص ) آنکه در آن نقصان واقع شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کم کرده شده و آنکه در وی نقصان واقع شود. (ناظم الاطباء).- غیرمنقوص ؛ بدون کم و کاست . ناکاسته : و انا لموفوهم نصیبهم غیر منقوص . (قرآن 109/11).|| شکسته . مخفف . (یادداشت مر...