کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفاسد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفاسد
/mafāsed/
معنی
= مفسده
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مفسدهها، تباهیها، فسادها، بدیها، مفسدتها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفاسد
واژگان مترادف و متضاد
مفسدهها، تباهیها، فسادها، بدیها، مفسدتها
-
مفاسد
فرهنگ فارسی معین
(مَ س ) [ ع . ] (اِ.) جِ مفسده ؛ فسادها، مفسده ها.
-
مفاسد
لغتنامه دهخدا
مفاسد. [ م َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ مفسدة، به معنی بدی و تباهی . (آنندراج ).فسادها. مفسده ها. (از ناظم الاطباء) : کار از حد بگذشت و مفاسد آن قوم به نهایت رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 435). و رجوع به مفسده شود.
-
مفاسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مفسَدَة] mafāsed = مفسده
-
واژههای مشابه
-
مصالح و مفاسد
فرهنگ گنجواژه
خیر و شر.
-
جستوجو در متن
-
مفسده
فرهنگ فارسی معین
(مَ سَ دِ) [ ع . مفسدة ] (اِ.) تباهی ، فساد. ج . مفاسد.
-
cloaca
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاوا، مستراح، مجرای فاضل اب، مرکز مفاسد اخلاقی
-
cloacae
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلوچه، مستراح، مجرای فاضل اب، مرکز مفاسد اخلاقی
-
مصالح
واژگان مترادف و متضاد
۱. صلاحدید، مصلحتها، منافع ۲. مواد اولیه(ساختمانسازی) ≠ مفاسد، مضار، مضرات
-
رادیکالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: radicalisme] (سیاسی) rādikālism طرفداری از تغییرات اساسی و اصلاحات کامل در شئون سیاسی و اجتماعی که سبب تعدیل اوضاع اجتماعی و برطرف ساختن مفاسد میشود.
-
سالم
فرهنگ نامها
(تلفظ: sālem) (عربی) فاقد بیماری جسمی یا روحی ؛ بدون عیب یا خرابی ، بدون آلودگی ؛ (به مجاز) منزه و به دور از مفاسد اخلاقی ؛ (در حالت قیدی) در حال سلامت و تندرستی یا در حال بدون عیب و خرابی بودن .
-
کثیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] kasif ۱. پلید؛ چرکآلود.۲. [عامیانه، مجاز] دارای مفاسد اخلاقی.۳. [عامیانه، مجاز] پست و بیارزش.۴. غلیظ؛ فشرده.۵. [قدیمی] غلیظ؛ ستبر.
-
کمیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: comité] komite ۱. هیئتی از افراد که برای رسیدگی، تحقیق، و تهیۀ گزارش در مورد موضوعی بهکار گمارده شوند.۲. [منسوخ] در دورۀ جمهوری اسلامی، سازمانی که برای مبارزه با نیروهای ضدانقلاب و مفاسد اجتماعی تشکیل شد.