کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفازه
/mafāze/
معنی
۱. جای رهایی و پناه.
۲. جای مردن و هلاک شدن.
۳. بیابان بیآبوعلف.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفازه
فرهنگ فارسی معین
(مَ زِ) [ ع . مفازة ] (اِ.) 1 - جای هلاک شدن ، مهلکه . 2 - بیابان بی آب و علف .
-
مفازه
لغتنامه دهخدا
مفازه . [ م َ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) مفازة. بیابان بی آب و علف . فلات بی آب . کویر. ج ، مفازات : زآنکه نامی بیند و معنیش نی چون بیابان را مفازه گفتنی . مولوی .در جهان باژگونه زین بسی است در نظرشان گوهری کم از خسی است مر بیابان را مفازه نام شدنام و ننگ...
-
مفازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مفازَة، جمع: مفازات و مفاوز] [قدیمی] mafāze ۱. جای رهایی و پناه.۲. جای مردن و هلاک شدن.۳. بیابان بیآبوعلف.
-
واژههای مشابه
-
مفازة
لغتنامه دهخدا
مفازة. [ م َ زَ ] (ع اِمص ) پیروزی . (مهذب الاسماء). رهایی . (منتهی الارب ).رهایی . نجات . (ناظم الاطباء). رستگاری : و ینجی اﷲ الذین اتقوا بمفازتهم لایمسهم السوء و لا هم یحزنون . (قرآن 61/39). || (اِ) پناه جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جای ...
-
مَفَازَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
نجات
-
واژههای همآوا
-
مفاضح
لغتنامه دهخدا
مفاضح .[ م َ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ مَفضَحة. (ناظم الاطباء). بدنامیها. رسواییها. ننگها. فضیحتها. زشتیها : اگر این موش کریه منظر تباه مخبر ذمیم دخلت دمیم طلعت همه روز مقابح سیرت و مفاضح سریرت تو در پیش همسایگان حکایت می کند... (مرزبان نامه ). و رجوع به مفضح...
-
مفاضح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَفضَحَة] [قدیمی] mafāzeh رسواییها.
-
جستوجو در متن
-
مفازات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَفازَة] mofāzāt = مفازه
-
مفاوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَفازَة] [قدیمی] mafāvez = مفازه
-
مفاوز
لغتنامه دهخدا
مفاوز. [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مفازة. (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مفازة شود.
-
مفازات
لغتنامه دهخدا
مفازات . [ م َ] (ع اِ) مفازة. (ترجمان القرآن ) (اقرب الموارد). بیابانهای بی آب : و بسا کوشکهای منقش و باغهای دلکش که بنا کردند و بیاراستند. که امروز با زمین هموار گشته است و با مفازات و اودیه برابر شده . (چهارمقاله صص 45-46). اگرچه در این مفازه سکان ...
-
کردشیر
لغتنامه دهخدا
کردشیر. [ ک َ دَ ] (اِخ ) دیرکرده شیر هم گویند. حصنی است در مفازه میان قم و ری . (از معجم البلدان ).