کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفاتح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مفاتح
/mafāteh/
معنی
کلیدها.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفاتح
لغتنامه دهخدا
مفاتح . [ م َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ مفتاح . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ مفتاح و مِفتَح . (ناظم الاطباء). ج ِ مفتح .(ترجمان القرآن ) (اقرب الموارد). کلیدها : و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو... (قرآن 59/6). ورجوع به مفتاح و مفتح شود. || ج ِ مَفتَح .(ن...
-
مفاتح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِفتَح] [قدیمی] mafāteh کلیدها.
-
واژههای مشابه
-
مَفَاتِحُ
فرهنگ واژگان قرآن
کلیدها
-
واژههای همآوا
-
مَفَاتِحُ
فرهنگ واژگان قرآن
کلیدها
-
جستوجو در متن
-
مفتح
لغتنامه دهخدا
مفتح . [ م َ ت َ ] (ع اِ) خزینه . (مهذب الاسماء). خزانه و گنج و گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کنز. (المعرب جوالیقی ). ج ، مفاتح . (اقرب الموارد).
-
مفتح
لغتنامه دهخدا
مفتح . [ م ِ ت َ ] (ع اِ) کلید. (دهار) (ترجمان القرآن ). کلید و هرچه بدان چیزی گشایند. مفتاح . ج ، مفاتح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
مفاتیح
لغتنامه دهخدا
مفاتیح . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مفتاح . (دهار). (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِمفتاح : که به معنی کلید است . (غیاث ). مفاتح : رأی صائب او مفاتیح مشکلات دولت و ملت بود. (سندبادنامه ص 204). و درود بر سید ثقلین ... و اهل بیت اوکه مصابیح...
-
مقابح
لغتنامه دهخدا
مقابح . [ م َ ب ِ ] (ع اِ)آنچه که در اخلاق زشت شمرده شود. خلاف محاسن . (از معجم متن اللغة). ج ِ قبح . (مهذب الاسماء). ج ِ مَقبَحة و قُبح . ضد محاسن . (ناظم الاطباء). زشتیها. قباحت ها. صفات ناپسند. واحد از لفظ خود ندارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ...
-
خردل
لغتنامه دهخدا
خردل . [ خ َ دَ ] (ع اِ) تخمی است دوائی و آن بوستانی و صحرائی و فارسی می باشد، بوستانی سرخ رنگ و فربه بود و چون بکوبند زرد شود، گرم و خشک است در چهارم . گویند اگر بر عصاره ٔ انگور بریزند بحالت خود نگاه دارد و نگذارد که بجوش آید و اگر در آتش ریزند از ...
-
غیب
لغتنامه دهخدا
غیب . [ غ َ ] (ع مص ) غایب شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناپدید شدن . (منتهی الارب ). ناپدیدی . (مهذب الاسماء). دور شدن و جدا گردیدن از کسی . غَیبَت . غَیاب . غُیوب . مَغیب . (اقرب الموارد). || منحرف شدن از حق . گمراه شدن . غاب عن الرشد....
-
سر
لغتنامه دهخدا
سر. [ س ِرر / س ِ ] (از ع ، اِ) رازپوشیده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نهان . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راز پوشیده ، خلاف جهر. (منتهی الارب ). آنچه انسان آن را در نفس خود پوشیده دارد، از کارها که عزم دارد بر آن ، و گویند: صدور الاحرا...
-
ثعالبی
لغتنامه دهخدا
ثعالبی . [ ث َ ل ِ ] (اِخ ) علامه ابومنصور عبدالملک بن محمدبن اسماعیل نیشابوری (350 - 429 هَ . ق .). از آنرو وی را ثعالبی گویندکه از پوستهای روباه پوستین کردی . ابن خلکان گوید: قال ابن بسام صاحب ذخیره ٔ فی حقه کان فی وقته راعی تلعات العلم و جامع اشتا...