کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغیرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مغیرة
لغتنامه دهخدا
مغیرة. [ م ُ غ َی ْ ی ِ رَ ] (ع ص ) مغیره . (اصطلاح طب ) در طب قدیم قوه ای است از قوای حیوانی که غذا را به گوشت و خون و رگ و پی و استخوان بدل کند و به عبارت دیگر غذا را مانند اجزای اندامها کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و آن بر دو قسم است : مغی...
-
مغیرة
لغتنامه دهخدا
مغیرة.[ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن ابی بردة الکنانی . سرداری است که به سال 98 هَ . ق . از طرف سلیمان بن عبدالملک عهده دار جنگ دریایی شد و با سپاه خود به افریقیه وارد شد و در آنجا متوطن گردید. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1060).
-
مغیرة
لغتنامه دهخدا
مغیرة.[ م ُ غ َی ْ ی َ رَ ] (ع ص ) مغیره . تأنیث مغیر. ج ، مغیرات . دگرگون شده ها. تغییریافته ها : و از جمله ٔ مغیرات هنیز به معنی هنوز. (المعجم ص 231). || (اصطلاح منطق ) نزد منطقیان ، به معنی معدوله است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به معدوله ش...
-
واژههای مشابه
-
اصحاب مغیره
لغتنامه دهخدا
اصحاب مغیره . [ اَ ب ِ م ُ رَ ] (اِخ ) پیروان مغیرةبن سعید بجلی بودند، و مغیره مدعی بود که امام پس از محمد (ص ) پسر علی بن حسین محمدبن عبداﷲبن حسن است ، وی می پنداشت که امام محمد زنده است و پس از امام محمد خود مدعی امامت شد و آنگاه ادعای نبوت کرد و د...
-
جستوجو در متن
-
ابوالورد
لغتنامه دهخدا
ابوالورد. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) نام کاتب مغیرة.
-
علی اثرم
لغتنامه دهخدا
علی اثرم . [ ع َ ی ِ اَ رَ ] (اِخ ) ابن مغیره ٔ اثرم بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به اثرم و علی (ابن مغیره ...) شود.
-
علی بغدادی
لغتنامه دهخدا
علی بغدادی . [ ع َ ی ِ ب َ ] (اِخ ) ابن مغیره ٔ أثرم بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به اثرم و علی (ابن مغیره ...) شود.
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن مغیرة الرازی ، مکنی به حمزه . تابعی است . رجوع به ابوحمزه شود.
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) ولیدبن مغیره . رجوع به ولید... شود.
-
حفص
لغتنامه دهخدا
حفص . [ ح َ ] (اِخ ) ابن مغیره ٔ مخزومی . رجوع به ابوعمر حفص شود.
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) سعیدبن مغیرة الصیاد. از روات حدیث است .
-
ابوعمر
لغتنامه دهخدا
ابوعمر. [ اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) حفص بن مغیره ٔ مخزومی . صحابی است .
-
ابوشهاب
لغتنامه دهخدا
ابوشهاب . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) عیسی بن مغیرة الحزامی . محّدث است .
-
ابوعیسی
لغتنامه دهخدا
ابوعیسی . [ اَ سا ] (اِخ ) مغیرةبن شعبه . صحابی است . و رجوع به مغیره ... شود.