کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغیث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مغیص
لغتنامه دهخدا
مغیص . [ م َ ] (ع اِ) مَغاص . درد شکم . قولنج . (از دزی ج 2 ص 604). و رجوع به مغاص و مغص شود.
-
مقیس
لغتنامه دهخدا
مقیس . [ م َ ] (ع ص ) قیاس شده . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح علم اصول به معنی فرع باشد چنانکه مقیس علیه به معنی اصل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). در هر قیاس ، قانون معینی به کمک قیاس ، در موردی از موارد سکوت قانون بکار برده می شود، آن قانون را ا...
-
جستوجو در متن
-
یوزبک
لغتنامه دهخدا
یوزبک . [ ب َ ] (اِخ ) اختیارالدین مغیث الدین یوزبک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اختیارالدین ... شود.
-
ابوالغنائم
لغتنامه دهخدا
ابوالغنائم . [ اَ بُل ْ غ َ ءِ ] (اِخ ) حمیدبن مالک بن مغیث بن نصر مکین الدوله . رجوع به حمید... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) مغیث الدین . رجوع به محمودبن محمدبن ملکشاه بن الب ارسلان سلجوقی شود.
-
محمد اول
لغتنامه دهخدا
محمد اول . [ م ُ ح َم ْ م َ دِاَوْ وَ ] (اِخ ) رجوع به مغیث الدین محمد اول شود.
-
مصرخ
لغتنامه دهخدا
مصرخ . [ م ُ رِ ] (ع ص ) فریادرس و یاری گر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مغیث . (یادداشت مؤلف ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن مغیث الصدفی الطلیطلی ، مکنی به ابوجعفر. او راست : کتاب المقنع فی علم الشروط.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مغیث . وی از صحابه بود و ابن وهب از عمروبن حارث از سعیدبن ابی هلال از شیبةبن نصاح از خالدبن مغیث که از صحابه بود روایت می کند که پیغمبر (ص ) فرمود: «رأیت قرمان متلفعاً فی خمیلة من النّار یرید الّذی غل ّ یوم خیبر». (از الاصاب...
-
جمال الدین
لغتنامه دهخدا
جمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ](اِخ ) ابن قیمار از وزیران سلاجقه در دولت مغیث الدین و غیاث الدین سلجوقی است . رجوع به حبیب السیر شود.
-
روزگارآفرین
لغتنامه دهخدا
روزگارآفرین . [ ف َ ] (اِخ ) باری تعالی . (آنندراج ). آفریننده ٔ روزگار : روزگار آفرین شب و روزت حافظ و ناصر و مغیث و معین .انوری (از آنندراج ).
-
محمود
لغتنامه دهخدا
محمود. [ م َ ] (اِخ ) مغیث الدین . اولین از سلاجقه ٔ عراق و کردستان . (511- 525 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 136).
-
جدادی
لغتنامه دهخدا
جدادی . [ ج ُ ] (اِخ ) عاصم بن علأبن مغیث بن حرث بن عامر خولانی جدادی ، مکنی به ابواللیث . محدث است . ابن وهیب از او روایت کند. وی بسال 176 هَ. ق . در ماه ربیعالاَّخر درگذشت . (از لباب الانساب ).
-
شارقی
لغتنامه دهخدا
شارقی . [ رِ قی ی ] (اِخ ) عبداﷲبن موسی . مکنی به ابومحمد، از اهل قرآن است . وی از ابوالولید یونس بن مغیث بن الصفا و از او ابوعیسی و این اخیر از عبداﷲبن یحیی بن یحیی روایت حدیث کرده است . (از معجم البلدان ).