کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغمات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغمات
لغتنامه دهخدا
مغمات . [ ] (اِ) طعامی که از بادنجان و گوشت پزند. (از بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
مقمعة
لغتنامه دهخدا
مقمعة. [ م ِ م َ ع َ ] (ع اِ) دبوس . (ترجمان القرآن ). عمود آهنی و آکس که بدان پیل رانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عمودی آهنین و سرکج که بدان بر سر فیل زده و آن را می رانند. (ناظم الاطباء). عمودی آهنی و گویند همچون چوگان که با آن بر سر فیل زنند.(از...