کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغلان
لغتنامه دهخدا
مغلان . [ م ُ ] (اِ) دومة. مقل . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقل شود.
-
جستوجو در متن
-
بیلک
لغتنامه دهخدا
بیلک . [ب َ ل َ ] (اِخ ) نام امیری از سپاه مُغُلان . (غیاث ).
-
خجلک
لغتنامه دهخدا
خجلک . (اِخ ) نام سرداری از سرداران مغلان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). این نام در تاریخ مغول دیده نشد. ظاهراً باید از سرداران مغولی باشد که بهند حمله برده اند.
-
قیدو
لغتنامه دهخدا
قیدو. [ ق َ ] (اِخ ) نام پادشاه مغلان . (برهان ) (آنندراج ). قیدوخان پادشاه حدود جبال «تارباگاتای » نبیره ٔ اوگتای معاصر قوبیلای قاآن . (حاشیه ٔ برهان چ معین از تاریخ مغول اقبال آشتیانی ). قیدوبن قاشی بن اوکتای قاآن از حکام و فرمانروایان مغول است . (...
-
شاملو
لغتنامه دهخدا
شاملو. (اِخ ) (ایل ) طایفه ای از قزلباش و قزلباش فرقه ای است از مغلان ایران و در یکی از لغات ترکی نوشته که شاملوبمعنی شامی است چرا که لفظ لو بضم لام و واو معروف در ترکی برای نسبت آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بعضی از سکنه ٔ شام هستند که امیرتیمور آ...
-
یای
لغتنامه دهخدا
یای . (اِ) دانش یای یا علم یای ، دانش به کار بردن حجرالمطر است برای آوردن باران و برف که مغلان دانستندی . قام . (یادداشت مؤلف ) : قنقلی درمیان ایشان بود که علم یای یعنی استعمال حجرالمطر، نیک دانستی فرمود که آغاز یای نهاد و تمامت لشکر را یاسا فرمود ت...
-
ابوبکربن سعدبن زنگی
لغتنامه دهخدا
ابوبکربن سعدبن زنگی . [ اَ بو ب َ رِ ن ِ س َ دِ ن ِ زَ ] (اِخ ) پنجمین اتابک سلغری فارس . بزمان پدر هفت سال محبوس بود و پس از مرگ سعد در 623 هَ . ق . بجای پدر نشست و بعض جزایر خلیج و چند شهر از هندوستان را مسخر و ضمیمه ٔ ملک فارس کرد. و با اوگتای قاآ...
-
شاه ابدالان
لغتنامه دهخدا
شاه ابدالان . [ هَِ اَ ] (اِخ ) قطب الدین حیدر که در تذکره ٔ هفت اقلیم در ذیل شهر تربت (ص 574) او را چنین معرفی میکند: شیخ قطب الدین حیدر قطب وقت بود و حیدریان به وی منسوب اند درتاریخ مبارکشاهی آمده که وی را شاه ابدالان میگفته اند و مظهر آثار غریبه و...
-
مهابت
لغتنامه دهخدا
مهابت . [ م َب َ ] (ع اِمص ، اِ) مهابة. ترس و پرهیز. (از منتهی الارب ). بیم و ترس . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ترس . (دهار). مخافت . (مجمل اللغة) : شیر مبارزی که سرشته ست روزگاراندر دل مبارز مردان مهابتش . ناصرخسرو.و گر شوند به بیداری ...
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [اَ س َ ] (اِخ ) (سلطان ...) میرزا بن محمدبن میرانشاه بن تیمور گورکانی آخرین پادشاه خاندان تیمور در ماوراءالنهر و هرات و بلخ و خراسان . او از 854 تا 873 هَ.ق . امارت داشته است . مولد وی به سال 830 هَ . ق . بود. پدر او در مرض موت این پسر را ب...
-
نوا
لغتنامه دهخدا
نوا. [ ن َ ] (اِ) وسایل زندگی . آنچه زندگی رادرخور است . (سعید نفیسی ، تعلیقات تاریخ بیهقی ، از حاشیه ٔ برهان چ معین ). روزی . قوت . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه برای حیات باید، از خورش و پوشش و آلات و جز آن . ...