کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغز شویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغز شویی
دیکشنری فارسی به عربی
غسل الدماغ
-
واژههای مشابه
-
مغز حرام،مغز حروم
لهجه و گویش تهرانی
نخاع
-
گنده مغز
لغتنامه دهخدا
گنده مغز. [ گ َ دَ / دِ م َ ] (ص مرکب ) گنده دماغ . متکبر. سرکش : تو گنده مغز شعری و او گنده مغز شرع با وی به گنده مغزی همچون ترازویی . سوزنی .با آن دو گنده مغز بود حشر آن کسی کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ . سوزنی (دیوان چ 1338 ص 233).ماخولیا گرف...
-
گران مغز
لغتنامه دهخدا
گران مغز. [ گ ِ م َ ] (ص مرکب ) گران سر. (آنندراج ).
-
نوار مغز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← الکترومغزنگاره
-
bone marrow
مغز استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] بافت نرم و اسفنجی که داخل حفرههای استخوان را پر میکند و در جوانان، یاختههای خونساز دارد و در سالمندان چربی جانشین آن شده است
-
diencephalon, interbrain, betweenbrain
مغز پساپیشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بخش انتهایی پیشامغز که به میانمغز متصل است
-
metencephalon, afterbrain
مغز پیشاپسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بخش پیشین پسمغز که به میانمغز متصل است
-
telencephalon, endbrain
مغز پیشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] یکی از دو قسمت پیشمغز که مخ را تشکیل میدهد
-
kernel 2
مغز دانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بخشی از بذر که در درونپوستۀ بذر قرار دارد
-
pulp 2, dental pulp, tooth pulp, pulpa dentis
مغز دندان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بافت همبندی پُرعروق و پُرعصبی که درون حفرۀ مرکزی دندان قرار دارد متـ . مغزه 2
-
core1
مغز سفال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] قسمت میانی بدنۀ یک تکهسفال که معمولاً در زمان پخت براثر حرارت کم یا زیاد، زغالی و سیاه شده باشد
-
bread crumb
مغز نان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] قسمت نرم و اسفنجی داخل نانهای حجیم
-
mesencephalon, midbrain, midbrain vesicle
میانمغز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] بخشی از مغز که از بخش میانی سه حفرۀ اولیۀ لولۀ عصبی رویانی تکوین مییابد