کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مغربي
دیکشنری عربی به فارسی
مراکشي
-
Oenothera
گُل مغربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای علفی از گلمغربیان با حدود 125 گونه که برخی یکساله و برخی دوساله و برخی دیگر چندساله هستند و بومی امریکای شمالی و جنوبی به شمار میآیند
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) (علی حرازم ...) ابن عربی . براده ٔ مغربی فاسی تیجانی . رجوع به علی حرازم شود.
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) (قاضی ...) ابن نعمان بن محمدبن منصور مغربی مصری . مکنی به ابوالحسن . وی فقیه و شاعر و قاضی مصر بود. پدرش که مؤلف «دعائم الاسلام » است از جانب المعز لدین اﷲ خلیفه ٔفاطمی امر قضای مصر را به عهده داشت و چون در سال ...
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالمؤمن زواوی مغربی مالکی . رجوع به علی زواوی شود.
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین مغربی کاتب . مکنی به ابوالحسن . از بزرگان دولت فاطمی مصر بود. وی از یاران و خواص سیف الدوله علی بن حمدان به شمار می رفت ، و سعدالدوله پسر سیف الدوله او را به وزارت خود برگزید و بر اثر اختلافی که میان آنا...
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن سلیمان دمنتی بوجمعوی مغربی مالکی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دمنتی شود.
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مخلوف طرابلسی مغربی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن مخلوف . رجوع به علی طرابلسی شود.
-
علی مغربی
لغتنامه دهخدا
علی مغربی . [ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن علی بن جابر بغدادی . ملقب به تقی الدین . ادیب وشاعر بود. اصل او از مغرب است و در بغداد مسکن گزیدو به سال 684 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از معجم المؤلفین از الحوادث الجامعه ٔ ابن فو...
-
یاسین مغربی
لغتنامه دهخدا
یاسین مغربی . [ ن ِ م َ رِ ] (اِخ ) (جامعالدعوات ) نام دعایی از مخترعات بعض ارباب طلسم و افسون و آن چنان است که در بین آیات سوره ٔ یاسین دعاها و ذکرها و آیات دیگر از قرآن مجید خوانده شود. و برای این دعا خاصیت بسیار نوشته است . رجوع به جامع الدعوات کب...
-
یاسین مغربی
لغتنامه دهخدا
یاسین مغربی . [ ن ِ م َ رِ] (اِخ ) شیخ یاسین المغربی رحمةاﷲ تعالی از اولیاء و اصحاب کرامت بود اما در صورت حجامی آن را پوشیده میداشت امام نووی از جمله ٔ مریدان و معتقدان وی بوده است و به زیارت وی میرفته است و به صحبت و خدمت وی تبرک میجسته است و نسبت ب...
-
یوسف مغربی
لغتنامه دهخدا
یوسف مغربی . [ س ُ ف ِ م َ رِ ] (اِخ ) یوسف بن عبدالرحمان بیبانی ، ملقب به بدرالدین و معروف به مغربی . از محدثان و فقهای شیعه بود و شعر نیکو می گفت . اصل وی از مراکش است ولی خود در بیبان مصر متولد شد. سفرهای دور و درازی کرد و سرانجام در دمشق مسکن گزی...
-
ابوالحکم مغربی
لغتنامه دهخدا
ابوالحکم مغربی . [ اَ بُل ْ ح َ ک َ م ِ م َ رِ ] (اِخ ) عبداﷲبن مظفربن عبداﷲبن محمد الباهلی . حکیم و ادیب معروف به مغربی .اصلاً از مریه ٔ اندلس . مولد او به بلاد یمن بود و از آنجا بمشرق شد. ابوشجاع محمدبن علی الدهان الفرضی درتاریخ خود گوید ابوالحکم ب...
-
حسین مغربی
لغتنامه دهخدا
حسین مغربی . [ ح ُ س َ ن ِ م َ رِ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن علی محمدبن یوسف بن بحرین بهرام معروف به وزیر مغربی و مکنی به ابوالقاسم از فرزندان بلاش بن بهرام گور ادیب . متولد 370 هَ . ق . 980/ م . وی در میافارقین در 418 هَ . ق . به 1027 م . درگذشت و ...