کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغربة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغربة
لغتنامه دهخدا
مغربة. [ م ُ رِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث مُغرِب . (ناظم الاطباء). رجوع به مغرب شود.
-
مغربة
لغتنامه دهخدا
مغربة. [ م ُ غ َرْ رِ ب َ / م ُ غ َرْ رَ ب َ ] (ع اِ) خبر غیر شهر و گویند: هل جأکم مغربة خبر. (منتهی الارب ). خبر دور و خبر بیگانه و گویند: هل جأکم من مغربة خبر؛ یعنی خبر بیگانه که از غیر آن شهر باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
عنقاء مغربة
لغتنامه دهخدا
عنقاء مغربة. [ ع َ ءُ م ُ رِ ب َ ] (اِخ ) همان عنقاء و عنقاء مُغرب است . رجوع به عنقا و عنقاء مُغرب شود.
-
واژههای همآوا
-
مقربة
لغتنامه دهخدا
مقربة. [ م َ رَ / رِ / رُ ب َ ] (ع اِمص ) خویشی . (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). خویشی و نزدیکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قرب . نزدیکی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یتیماً ذامقربة. (قرآن 15/90).- بمقربة ؛ نزدیک...
-
مقربة
لغتنامه دهخدا
مقربة. [ م َ رَ ب َ ] (ع اِ) راه کوتاه . ج ، مقارب و مقاریب . (ناظم الاطباء). و رجوع به مَقْرَب شود.
-
مقربة
لغتنامه دهخدا
مقربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع ص ، اِ)اسب ماده ٔ برگزیده . (آنندراج ). اسبی که برای شرف و عزت پیوسته نزدیک خود دارند. (ناظم الاطباء). اسبی که آخور و جای بستن آن را نزدیک گردانند به جهت برگزیدگی آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُقْرَب شود.
-
مَقْرَبَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
قرابت و خویشاوندی نسبی
-
جستوجو در متن
-
عنقای مغرب
لغتنامه دهخدا
عنقای مغرب . [ ع َ ی ِ م ُ رِ ] (اِخ ) مرغی بود بس عظیم و درازگردن . و مُغرب ازاین جهت گویند که طیور را فرومیبرد و اطفال و دختران را نیز بلع میکرد. و بعضی نوشته اند که بفتح راء، بمعنی نو و غریب آورده شده ، چون عنقا را حق تعالی به هیئت عجیب آفریده بود...
-
مغرب
لغتنامه دهخدا
مغرب . [ م ُ رِ ] (ع ص ) چیز غریب آرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیز عجیب و غریب آرنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- العنقاء المغرب و عنقاء مغرب و مغربة (در هر سه بطور صفت ) و عنقاء مغرب (به طور اضافه ) ؛ مرغی است معروف الاسم مجهول الجسم ی...
-
عنقاء
لغتنامه دهخدا
عنقاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعنق . زن درازگردن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). رجوع به اعنق شود. || (اِ) سختی و بلا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی زمانه . (آنندراج ). داهیة. (اقرب الموارد). || سر پشته . (ناظم الاطباء). ...