کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغذیافزاییشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
nutrificated
مغذیافزاییشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذایی که مواد مغذی افزودهشده به آن بهحدی است که از اجزای اساسی آن محسوب میشوند
-
واژههای مشابه
-
nutrification
مغذیافزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] افزودن مواد مغذی به غذا به اندازهای که از اجزای اساسی غذا به شمار آیند
-
مغذی
واژگان مترادف و متضاد
انرژیدار، انرژیزا، قوتبخش، مقوی ≠ غیر مغذی
-
nutritive 2
مغذی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ویژگی آنچه ارزش تغذیهای داشته باشد یا ارزش تغذیهای غذا را بالا ببرد
-
مغذی
فرهنگ واژههای سره
پرنیرو
-
مغذی
فرهنگ فارسی معین
(مُ غَ ذّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - چیزی که دارای مواد غذایی باشد. 2 - غذا دهنده . 3 - دارای ارزش غذایی .
-
مغذی
لغتنامه دهخدا
مغذی . [ م ُ غ َذْ ذی ] (ع ص ) غذادهنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغذیه شود. || پرورنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || در تداول فارسی امروز، دارای مواد غذائی . آنچه خاصیت غذایی ف...
-
مغذي
دیکشنری عربی به فارسی
مغذي , ماده مغذي , ماده مقوي از لحاظ غذايي
-
مغذی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqazzi ۱. چیزی که دارای ارزش غذایی باشد.۲. تغذیهکننده.
-
مغذی
دیکشنری فارسی به عربی
تغذية , مغذي
-
شده
فرهنگ فارسی معین
(شَ دِّ یا دَُ) (اِ.) 1 - چندرشته نخ به هم پیچیده ک به یک اندازه آن ها را بریده باشند. 2 - ریشه و طره . 3 - رشته ای که دانه های گرانبها را بدان کشیده و به گردن یا جامه آویزند.
-
شده
فرهنگ فارسی معین
(شُ دِ یا دَ) (ص مف .) 1 - گشته ، گردیده . 2 - انجام یافته . 3 - رفته ، گذشته .
-
شده
لغتنامه دهخدا
شده . [ ش َ ؟ ] (اِ) علم و نشان . (غیاث اللغات ).
-
شده
لغتنامه دهخدا
شده . [ ش َ دَه ْ ] (ع اِ) رجوع به شَدْه ْ، شود.