کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغدور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغدور
واژهنامه آزاد
بیچاره، مورد بی مهری قرار گرفته
-
واژههای همآوا
-
مقدور
واژگان مترادف و متضاد
۱. امکانپذیر، ممکن، میسر، میسور ۲. امرحتمی، تقدیرشده ≠ غیرمقدور
-
مقدور
فرهنگ واژههای سره
شدن
-
مقدور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) قدرت داده شده ، توانا شده بر چیزی ، ممکن ، شدنی .
-
مقدور
لغتنامه دهخدا
مقدور. [ م َ ] (ع ص ) تقدیرشده و مقدر. (ناظم الاطباء). امر محتوم . ج ، مقادیر. (از اقرب الموارد). آنچه اراده ٔ خدا بر انجام یافتن آن تعلق گرفته . امر ناگزیر : و کان امراﷲ قدراً مقدوراً. (قرآن 38/33).در تک ایدون جَهَد که باد بزان که تو گویی قضای مقدور...
-
مقدور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maqdur ۱. انجام شدنی؛ امکانپذیر؛ ممکن.۲. امر حتمی؛ مقدر.۳. [قدیمی] قدرتدادهشده؛ تواناشده بر چیزی.