کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغتنم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مغتنم
/moqtanam/
معنی
۱. [مجاز] باارزش.
۲. غنیمتشمرده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارزشمند، باارزش
۲. بازیافته، غنیمت
دیکشنری
welcome
-
جستوجوی دقیق
-
مغتنم
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارزشمند، باارزش ۲. بازیافته، غنیمت
-
مغتنم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - غنیمت شمرده شده . 2 - غنیمت گرفته شده .
-
مغتنم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.) غنیمت گیرنده ، غنیمت شمرنده .
-
مغتنم
لغتنامه دهخدا
مغتنم . [ م ُ ت َ ن َ ] (ع ص ) غنیمت شمرده شده و هر چیز گرانمایه که به آسانی دستیاب نشود و هر چیز با قدر و قیمت و نفیس . (از ناظم الاطباء). غنیمت پنداشته شده . (غیاث ) (آنندراج ) : غصه مفزای سران را به ستیزخاصه کانفاس سران مغتنم است . خاقانی .گفت دخت...
-
مغتنم
لغتنامه دهخدا
مغتنم . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) غنیمت شمارنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغتنام شود. || دارای غنیمت و توانگر شده و دولتمند. (ناظم الاطباء).
-
مغتنم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqtanam ۱. [مجاز] باارزش.۲. غنیمتشمرده.
-
واژههای مشابه
-
مغتنم شمردن
واژگان مترادف و متضاد
غنیمت شمردن، مغتنم دانستن
-
مغتنم شمردن
دیکشنری فارسی به عربی
جائزة
-
جستوجو در متن
-
pleasurable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لذت بخش، فرح بخش، مغتنم، لذیذ، عیاش
-
غنیمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. نهب، یغما، غنیم ۲. مغتنم ۳. رایگان، مفت
-
باارزش
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارجمند، بااعتبار، بااهمیت ۲. قیمتی، نفیس، ارزشمند، گرانبها ≠ بیارزش ۳. مغتنم، مهم
-
ارزشمند
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرارزش، ثمین، قیمتی، گران، گرانبها، معتبر، نفیس ۲. مغتنم ≠ بیارزش، رخیص، کمبها
-
جائزة
دیکشنری عربی به فارسی
جايزه , راي , مقرر داشتن , اعطا کردن , سپردن , امانت گذاردن , انعام , ممتاز , غنيمت , ارزش بسيار قاءل شدن , مغتنم شمردن