کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغایرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مغایرت
/moqāyerat/
معنی
۱. تفاوت؛ اختلاف.
۲. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند؛ تلطف، مانند این شعر: میکنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گردید وبال ـ هجر را باز کنم شکر و عزیزش دارم / که پس از هجر میسر شود البته وصال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی ≠ مشابهت، تشابه، همانندی
برابر فارسی
ناسازی، نایکسانی، ناسازگار
دیکشنری
clash, conflict, contrariety, contrariness, discrepancy, repugnance
-
جستوجوی دقیق
-
مغایرت
واژگان مترادف و متضاد
اختلاف، تباین، تضاد، تفاوت، تناقض، توفیر، غیریت، مخالفت، منافات، ناسازگاری، ناهمسانی، ناهمگونی ≠ مشابهت، تشابه، همانندی
-
مغایرت
فرهنگ واژههای سره
ناسازی، نایکسانی، ناسازگار
-
مغایرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ یِ رَ) [ ع . مغایرة ] (مص ل .) مخالفت ، غیر هم بودن .
-
مغایرت
لغتنامه دهخدا
مغایرت . [ م ُ ی َ / ی ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مخالفت . بیگانگی . جدایی . (ناظم الاطباء). مُغایَرَة. غیریت . دوگانگی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مادام که از مغایرت طالب و مطلوب اثری باقی باشد محبت ثابت بود. (اوصاف الاشراف ص 49). و رجوع به مغایرة...
-
مغایرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مغایَرة] moqāyerat ۱. تفاوت؛ اختلاف.۲. (ادبی) در بدیع، آن است که شاعر در دو مصراع یا دو بیت چیزی را که مدح کرده ذم کند یا آنچه را که ذم کرده مدح بکند؛ تلطف، مانند این شعر: میکنم شکوه ز هجران و زوالش خواهم / که مرا بعد وصال آمد و گر...
-
مغایرت
دیکشنری فارسی به عربی
کره
-
مغایرت
واژهنامه آزاد
تضاد-همخوانی نداشتن-مخالف
-
واژههای مشابه
-
مغایرت داشتن
واژگان مترادف و متضاد
اختلاف داشتن، تفاوت داشتن، ناسازگاریداشتن، مباینت داشتن
-
واژههای همآوا
-
مغایرة
لغتنامه دهخدا
مغایرة. [ م ُ ی َ رَ ](ع مص ) بیع کردن به عوض . (المصادر زوزنی ). معاوضه کردن در خرید و فروخت و مبادله نمودن در آن . غیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقایضة. تاخت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || با کسی خلاف کردن ...
-
جستوجو در متن
-
otherness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیگران، مغایرت
-
contradictoriness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تناقض، مغایرت
-
متغایر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَغایر] mote(a)qāyer ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد؛ ضد هم؛ ناجور.