کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغابنه _ عقد مغابنه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مغابنه _ عقد مغابنه ای
واژهنامه آزاد
به معنای غرری - مخاطره آمیز ..... در قانون مدنی ,عقد مغابنه ای , در عقد اجاره اشخاص گویند عقد شانسی - و گفته اند مغابنه بر ریشه غبن بدین منظور که میخواهد احد طرفین یکدیگر را مغبون سازند
-
جستوجو در متن
-
سفره عقد
لهجه و گویش تهرانی
سفره ای که برای مراسم عقد تزیین میکنند .
-
عقد
لغتنامه دهخدا
عقد. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) پذرفتاری و پیمان . (منتهی الارب ). پیمان و زینهار. (مهذب الاسماء). قرارداد : پسندیده تر آن است که میان ما دو دوست عهدی باشد و عقدی بدان پیوسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 210). چنگ درزده ام در بیعت او به وفای عهد و بری ساختن ذمه و...
-
عقد روان
لغتنامه دهخدا
عقد روان . [ ع َ دِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نکاح متعه . (غیاث اللغات ). متعه که به مذهب اهل تشیع جایز است ، به خلاف اهل سنت و جماعت . عقد نمکین . (آنندراج ) : ای شیشه می عقد دهن بسته نشینی با جام مکن عقد روان دختر رز را.میرزا صائب (از آنندراج ).
-
عقد
لغتنامه دهخدا
عقد. [ ع َ ق َ ] (اِخ ) قبیله ای است از بجیلة یا از یمن ، بشربن معاذ و ابوعامر عبدالملک بن عمرو از این قبیله اند. (منتهی الارب ).
-
عقد رو
لغتنامه دهخدا
عقد رو. [ ع ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زیب و زیوری چون حلقه ای از گل یا زر و جواهر بر گرد روی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
واسطه ٔ عقد
لغتنامه دهخدا
واسطه ٔ عقد. [ س ِ طَ / طِ ی ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) گرانبهاترین گوهر گردن بند که در وسط آن قرار دارد : سپاس و حمد و ثنا و شکر آفریدگار راعز اسمه که خطه ٔ اسلام و واسطه ٔ عقد عالم را بجمال جلال و رأفت آراسته گردانیده است . (کلیله و دمنه ). ن...
-
آیینة بخت
فرهنگ فارسی معین
( ~ء بَ) (اِمر.) آیینه ای که در مجلس عقد و عروسی در پیش عروس می گذارند.
-
سفره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رِ) [ ع . سُفَرة ] (اِ.) پارچه ای که هنگام غذا خوردن ، خوردنی ها را روی آن می چینند. ؛ ~ ابوالفضل سفره ای که نذر حضرت ابوالفضل عباس برادر امام حسین (ع ) شده است . ؛~ عقد سفره ای که در مراسم عقد در برابر عروس و داماد می گسترند و در آن آیینه و ش...
-
عقد
لغتنامه دهخدا
عقد. [ ع َ ق َ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ بسته و برهم نشسته . (منتهی الارب ). ریگ و رمل برهم پیچیده و متراکم . (از اقرب الموارد). || گره زبان . (منتهی الارب ) «عقده »ای است در زبان . || پیچیدگی در دنب گوسفند که مانند عقده و گره است . || نوعی از خرما. (از اق...
-
عقدانه
لغتنامه دهخدا
عقدانه . [ ع َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عقد. (از ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) هدیه ای که در مجلس عقد به کسی دهند. (ناظم الاطباء).
-
سرگره
لغتنامه دهخدا
سرگره . [ س َ گ ِ رِه ْ ] (اِ مرکب ) عقده و گرهی را گویند که بر سر تسبیح تعبیه کنند. (برهان ) (آنندراج ) : ای سرگره از تو عقد جان رابل واسطه عقد آن جهان را.خاقانی .
-
زیرلفظی
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ فا - ع . ] (اِ.) (عا.) پول یا هدیه ای که هنگام مراسم عقد از طرف خانوادة داماد به عروس داده می شود تا او رضایت خود را برای ازدواج اعلام کند.
-
راحیل
واژهنامه آزاد
در روایات آمده است راحیل نام فرشته ای است که زیباروترین و خوش بیان ترین فرشتة الهی است که عقد امام علی علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها را در آسمانها خوانده است.