کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معیش
لغتنامه دهخدا
معیش . [ م َ ] (ع مص ) زیستن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عیش . معاش . معیشة. و رجوع به معیشة شود. || (اِ) زندگانی . || آنچه بدان زندگانی کنند. || جایی که در آن زندگانی کنند. ج ، معایش . (ناظم الاطباء). و رجوع ب...
-
جستوجو در متن
-
عیش
لغتنامه دهخدا
عیش . [ ع َ ] (ع مص ) زیستن . (از منتهی الارب ).زندگانی کردن . (آنندراج ). زیست و زیست کردن . (از ناظم الاطباء). مَعاش . مَعیش . مَعیشة. عَیشة. عَیشوشة. رجوع به معاش و معیش و معیشة و عیشة و عیشوشة شود.
-
معاش
لغتنامه دهخدا
معاش . [ م َ ](ع مص ) زیستن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ). زندگانی کردن . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عیش . مَعیش . معیشة. عیشة. عَیشوشَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ)زندگانی . (منتهی الارب ) (ناظم الا...
-
زیستن
لغتنامه دهخدا
زیستن . [ ت َ ] (مص ) عمر کردن . ماندن . مقابل مردن . اعاشه . زنده بودن . حیات . حیوة. بقاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زندگانی کردن . عمر کردن . (فرهنگ فارسی معین ). معروف . (آنندراج ). زندگانی کردن . عمر کردن . ماندن و بازماندن . تعیش کردن و سال کر...