کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معونة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوعبیدة
لغتنامه دهخدا
ابوعبیدة. [ اَ ع ُ ب َ دَ ] (اِخ ) ابن عمروبن محصن بن عتیک از بنی نجار. صحابی است و در بئر معونه شهید شد.
-
بشر انصاری
لغتنامه دهخدا
بشر انصاری . [ ب ِ رِ اَ ] (اِخ ) عبدان ازو یاد کرده و گفته است در بئر معونة شهید شد. (از الاصابة ج 1 ص 166).
-
خزرجی
لغتنامه دهخدا
خزرجی . [ خ َ رَ ] (اِخ ) منذربن عمروبن خنیس خزرجی در بئر معونه شهید شد. (از تاریخ گزیده چ 2 ص 243).
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) خزاعی ، ابن بدیل بن ورقاء خزاعی . او از صحابه ٔ حضرت رسول بود و در وقعه ٔ معونه شهید شد. رجوع به الاصابة ج 2 قسم چهارم و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.
-
ابی
لغتنامه دهخدا
ابی . [ اُ ب َی ی ] (اِخ ) ابن معاذبن انس . صحابی است . او و برادرش انس بن معاذ احد و بدر رادریافتند و به یوم بئر معونه هردو بشهادت رسیدند.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ثابت نعمان بن الحارث بن عبد رزاح بن ظفر الانصاری الظفری . عدوی گوید وی در جنگ بئر معونة شربت شهادت نوشید. (از الاصابه قسم اول ج 1 ص 87).
-
حره ٔ بنی سلیم
لغتنامه دهخدا
حره ٔ بنی سلیم . [ ح َرْ رَ ی ِ ب َ س ُ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای که جنگ بئر معونة در آن رخ داده است . (امتاع الاسماع ص 171). و در آن معادن دهنج هست . (الجماهر صص 196-197). رجوع به حره ٔ سلیم شود.
-
حرام
لغتنامه دهخدا
حرام . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ملحان انصاری . نام یکی از صحابه ٔ پیغمبر است و دائی انس بن مالک بوده و در غزاهای بدر و احد حضور یافته و در وقعه ٔ بئر معونه بدست عامربن طفیل کشته شد. (قاموس الاعلام ترکی ) (امتاع الاسماع ج 1 ص 172) (تاج العروس ) (تاریخ گزیده...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن خالدبن النعمان یا ثابت بن خالدبن عمروبن النعمان بن خنسأبن [ کذا ] عسیرةبن عبدبن عوف بن غنم بن مالک بن النجار الانصاری . در کتاب الاصابة آمده است که ابن اسحاق و موسی بن عقبة و ابن الکلبی اورا از جمله ٔ شهدای بدر و قداح از شه...
-
عصیة
لغتنامه دهخدا
عصیة. [ ع ُ ص َی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن خُفاف بن امری ءالقیس بن بهثة، از بنی سُلیم بن منصور. جدی است جاهلی و فرزندانش بطنی از سلیم از قیس عیلان از عدنانیه را تشکیل میدهند.و خنساء شاعره و أبوالعاج کثیربن عبداﷲبن بردة از والیان بصره ، و نیز جماعتی از صحاب...
-
رئاب
لغتنامه دهخدا
رئاب . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رأب . (از ناظم الاطباء). (منتهی الارب ). رجوع ب-ه رأب شود. رؤبة. کفشیر و چوب پاره که بدان پیوند کنند بر خنور شکسته . (از آنندراج ). رجوع به رأب شود. || ج ِ رُؤْبة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد). رجوع به رؤبة شود. || مصلح...
-
ابواسحاق شیرازی
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق شیرازی . [ اَ اِ ق ِ ](اِخ ) جمال الدین ابراهیم بن علی بن یوسف فیروزآبادی شیرازی . نزیل بغداد (393 - 476 هَ . ق .). فقیه معروف شافعی . مولد او فیروزآباد و برای کسب علم بشیراز رفت (410) و نزد ابوعبداﷲ بیضاوی و عبدالوهاب بن رامین فقه آموخت آنگ...
-
معاون
لغتنامه دهخدا
معاون . [ ] (ع اِ) گویا جمع چیزی است مانند معونة یا غیرآن : کان ابی [ ای ابوالعتاهیه ] لایفارق الرشید فی سفر و لاحضر الا فی طریق الحج و کان یجری علیه فی کل سنه ٔ خمسین الف درهم سوی الجوائز و المعاون (الاغانی 3:153، یادداشت های قزوینی ج 7 ص 108).- دیو...
-
ماعون
لغتنامه دهخدا
ماعون . (ع اِ) نیکویی و احسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکویی . (از اقرب الموارد). || باران . || آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هرچه بدان سودی ونفعی باشد و همدیگر را عاریت دهند مانند تبر و تیشه و دیگ و دلو و جز آن و ...
-
اعانه
لغتنامه دهخدا
اعانه . [ اِ ن َ ](ع مص ) کمک : اگر اعانه ٔ شما نبود من مغلوب می شدم . (فرهنگ نظام ). مساعدت . عون . معونه . (کازیمنسکی ). یاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به اعانة و اعانت شود. || (اِ) پولی که برای کار خیری داده شود: برای افتتاح یک مریضخانه ...