کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معونة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معونة
لغتنامه دهخدا
معونة. [ م َ ن َ ] (اِخ ) بئر معونة؛ چاهی است نزدیک مدینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چاهی است بین زمین بنی عامر و حرة بنی سلیم و جمعی از اصحاب پیغمبر (ص ) ضمن جنگی در این مکان کشته شدند و حسان بن ثابت در قصیده ای آنها را مرثیت گفت . (از معجم ال...
-
معونة
لغتنامه دهخدا
معونة. [ م َ ن َ / م َع ْ وَ ن َ / م َع ْ وُ ن َ ] (ع اِمص ) یاری . ج ، معون . (مهذب الاسماء). یاری گری . ج ، معون . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معونت شود. || در اصطلاح شرع عبارت است از امر خارق عادتی که ب...
-
واژههای مشابه
-
بئر معونة
لغتنامه دهخدا
بئر معونة. [ ب ِءْ رِ م َ ن َ ] (اِخ ) نام چاهی بین سرزمین بنی عامر و حرة بنی سلیم . برخی نیز آن را بین کوهستانی در راه مدینه به مکه متعلق به بنی سلیم دانسته اند. (از معجم البلدان ).
-
غزوه ٔ بئر معونة
لغتنامه دهخدا
غزوه ٔ بئر معونة. [ غ َزْ وَ ی ِ ب ِ رِ م َ ن َ ] (اِخ ) مقریزی در امتاع الاسماع چنین آورده است . در طبقات ابن سعد به نام سریه ٔ منذربن عمرو آمده است . رجوع به بئر معونة شود.
-
واژههای همآوا
-
معونت
واژگان مترادف و متضاد
یاری، کمک، مدد، امداد
-
معونت
واژگان مترادف و متضاد
یاری، کمک، مدد، امداد
-
معونت
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . معونة ] (مص م .) کمک کردن ، یاری کردن .
-
معونت
لغتنامه دهخدا
معونت . [ م َ ن َ ] (ع مص ) یاری دادن . (غیاث ). یاری کردن . عون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِمص ). یاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کمک . مدد : من دوست او باشم ... و معونت و مظاهرت خویش را پیش وی دارم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132). بنده آن...
-
معونت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: معونة] [قدیمی] ma'unat کمک کردن؛ مساعدت؛ یاری.
-
مئونت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مؤونَة، جمع: مؤن] [قدیمی] ma'unat ۱. خرج؛ هزینه.۲. رنج؛ محنت.۳. لوازم معیشت.
-
جستوجو در متن
-
معون
لغتنامه دهخدا
معون .[ م َ ] (ع اِ) ج ِ معونة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به معونة شود.
-
معانة
لغتنامه دهخدا
معانة. [ م َ ن َ ] (ع اِمص ) معونة. یاری گری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مَعوُنَة. مَعونَة. مَعون ، یاری و کمک . (از اقرب الموارد). || یاری دادن . (منتهی الارب ). یاری گری . (ناظم الاطباء).