کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معوج
/mo'vaj[j]/
معنی
کج؛ خمیده؛ ناراست؛ کجشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اریب، خمیده، کج، کژ، مورب، نادرست، ناراست، نامستقیم، ناهموار ≠ راست، مستقیم
دیکشنری
distortion
-
جستوجوی دقیق
-
معوج
واژگان مترادف و متضاد
اریب، خمیده، کج، کژ، مورب، نادرست، ناراست، نامستقیم، ناهموار ≠ راست، مستقیم
-
معوج
فرهنگ فارسی معین
(مُ وَ) [ ع . ] (اِمف .) خمیده ، کج .
-
معوج
لغتنامه دهخدا
معوج . [ م َ ] (ع ص ) فرس معوج ؛ اسب تیزرو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
معوج
لغتنامه دهخدا
معوج . [ م ُ ع َوْ وَ] (ع ص ) کج و ناراست . (آنندراج ). کج و خمیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعویج شود.
-
معوج
لغتنامه دهخدا
معوج . [ م ُ ع َوْ وِ ] (ع ص ) کج کننده . || مرصعکننده با عاج . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعویج شود.
-
معوج
لغتنامه دهخدا
معوج . [ م ُ وَج ج ] (ع ص ) کج و ناراست . (غیاث ). خمیده وکج و ناراست . (ناظم الاطباء). آنچه به خودی خود خمیده و کج شده باشد. (از اقرب الموارد): و اما گونه ٔ دیگر است از ساعتها، او را معوج خوانند ای کژ و این آن است که هریکی از روز و شب بدو همیشه دواز...
-
معوج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معوجّ] mo'vaj[j] کج؛ خمیده؛ ناراست؛ کجشده.
-
معوج
واژهنامه آزاد
چول.
-
واژههای مشابه
-
معوج شدن
واژگان مترادف و متضاد
کج شدن، ناراست شدن
-
ساعت معوج
لغتنامه دهخدا
ساعت معوج . [ ع َ ت ِ م ُ وَج ج ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعت معوجه . نصف سدس روزی یا شبی که معتدل نباشد و آن را ساعت زمانیه نیز گویند. (مفاتیح ). ساعت کژ. ساعت قیاسی . ساعت زمانی . یک قسمت از 12 قسمت شب تنها یا روز تنهاست و دراین صورت به بلند و کوت...
-
کج و معوج
لغتنامه دهخدا
کج و معوج . [ ک َ ج ُ م ُع ْ وَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) کج و کوله . کج مج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کج و کوله و کج مج شود.
-
کج و معوج
دیکشنری فارسی به عربی
تعرج
-
کج و مُعوج
فرهنگ گنجواژه
تغییر شکل داده.