کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معهد
/ma'had/
معنی
۱. مکانی که در آن قراری گذاشته شده و امری معهود گردیده.
۲. محل بازگشت.
۳. جایی که عدهای گرد هم جمع شوند؛ باشگاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معهد
فرهنگ فارسی معین
(مَ هَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - محل بازگشت . 2 - محضر مردمان . ج . معاهد.
-
معهد
لغتنامه دهخدا
معهد. [ م َ هََ ] (ع اِ) منزلی که همیشه به وی بازگردند از هرکجا که رفته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). محل بازگشت و منزلی که همیشه به آن بازگردند از هرکجا که رفته باشند. ج ، معاهد. (ناظم الاطباء). آن منزلی که هرجای که شوند آنجا آ...
-
معهد
دیکشنری عربی به فارسی
بنياد نهادن , برقرار کردن , تاسيس کردن , موسسه , بنداد , بنگاه , بنياد , انجمن , هيلت شورا , فرمان , اصل قانوني , مقررات
-
معهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: معاهد] [قدیمی] ma'had ۱. مکانی که در آن قراری گذاشته شده و امری معهود گردیده.۲. محل بازگشت.۳. جایی که عدهای گرد هم جمع شوند؛ باشگاه.
-
واژههای همآوا
-
ماهد
فرهنگ نامها
(تلفظ: māhed) گسترنده ، گستراننده ؛ نامی از نامهای باری تعالی .
-
ماهد
لغتنامه دهخدا
ماهد. [ هَِ ] (اِخ ) نامی از نامهای باری تعالی . (آنندراج ). از اسمهای باری تعالی می باشد. (ناظم الاطباء).
-
ماهد
لغتنامه دهخدا
ماهد. [ هَِ ] (ع ص ) گسترنده . (آنندراج ). گستراننده . (ناظم الاطباء) : والارض فرشناها فنعم الماهدون . (قرآن 48/51).
-
جستوجو در متن
-
معاهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ معهد] [قدیمی] ma'āhed = معهد
-
بنداد
دیکشنری فارسی به عربی
معهد
-
هیلت شورا
دیکشنری فارسی به عربی
معهد
-
اصل قانونی
دیکشنری فارسی به عربی
معهد
-
موسسه
دیکشنری فارسی به عربی
معهد , موسسة
-
بنیاد نهادن
دیکشنری فارسی به عربی
مستهل , معهد , وجد