کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی شکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شکار
/šekār/
معنی
هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام میگیرند؛ حیوان صیدشده؛ نخجیر؛ صید.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بشگرد، بشگر، صید، نخجیر
۲. بزکوهی
۳. شکارگاه
۴. غارت، یغما
۵. مفت
فعل
بن گذشته: شکار کرد
بن حال: شکار کن
دیکشنری
chase, hunt, hunting, kill, prey, quarry, shoot
-
جستوجوی دقیق
-
شکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بشگرد، بشگر، صید، نخجیر ۲. بزکوهی ۳. شکارگاه ۴. غارت، یغما ۵. مفت
-
game, game animals
شکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حیوانی که برای استفاده از گوشت یا دیگر اندامهای آن یا صرفاً به خاطر تفریح شکار میشود متـ . صید
-
شکار
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ په . ] (اِ.) 1 - صید، حیوانی که شکار شود. 2 - (عا.) ناراحت ، رنجیده .
-
شکار
لغتنامه دهخدا
شکار. [ ش ِ ] (اِ)قصد کشتن آدمی مر حیوانی را. (آنندراج ) (غیاث ). صیدکردن حیوانی را. (از یادداشت مؤلف ). صید. قنز. قبض . (منتهی الارب ). وعد. (از المنجد): اصطیاد؛ شکار کردن چیزی را. (منتهی الارب ). موضوع شکار در جهان امروز دارای اهمیت زیاد است و به ...
-
شکار
لغتنامه دهخدا
شکار. [ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ شَکْر و شِکْر. (ناظم الاطباء). رجوع به شکر شود.
-
شکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اِشکار› šekār هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام میگیرند؛ حیوان صیدشده؛ نخجیر؛ صید.
-
شکار
دیکشنری فارسی به عربی
خصلة , صيد , ضحية , غراب , لعبة , مطاردة , مقلع الحجارة
-
شکار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šokâr طاری: ešgâr طامه ای: šekâr طرقی: ešgâr کشه ای: ešgâr نطنزی: šekâr
-
واژههای مشابه
-
game management
مدیریت شکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی مدیریت حیاتوحش که اهداف نیمهتجاری مانند تولید پروتئین و چرم نیز در آن گنجانده شده است
-
game meat
گوشت شکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گوشت پرندگان یا حیوانات وحشی یا پرورشی که شکار شدهاند
-
game species
گونۀ شکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] هریک از گونههای حیاتوحش که برطبق محدودیتهای مشخص و در فصلهای مشخص شکار میشود
-
همایون شکار
لغتنامه دهخدا
همایون شکار. [ هَُ ش ِ ] (ص مرکب ) صیادی که هر صید را شکار نکند و شکار گران و باشکوه گیرد : امروز طبع در پی فکر بلند نیست شهباز ما همیشه همایون شکار بود.شیخ العارفین (از آنندراج ).
-
game bird
پرندۀ شکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پرندهای که برای تفریح و ورزش یا تأمین خوراک شکار میشود
-
big game
شکار بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] حیوانات شکاری بزرگجثه