کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معنی آرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
-آرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← آرایهگری
-
گیتی آرایی
لغتنامه دهخدا
گیتی آرایی . (حامص مرکب ) عمل گیتی آرای . آرایش گیتی .
-
styling 2
قلمآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقشونگار تزیینی که با قلم ترسیم پدید آمده است
-
ore dressing
کانهآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] جدا کردن کانسنگ از برخی مواد بیارزش
-
نظم آرایی
لغتنامه دهخدا
نظم آرایی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل نظم آرا. سخنوری . سخن آرائی . شاعری .
-
نکته آرایی
لغتنامه دهخدا
نکته آرایی . [ ن ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل نکته آرای . رجوع به نکته آرا شود.
-
عبارت آرایی
لغتنامه دهخدا
عبارت آرایی . [ ع ِ رَ ] (حامص مرکب ) عمل عبارت آرا. آرایش سخن به الفاظ نغز و شیوا : بعد چندین عبارت آرائی گفت با اوستاد کیپائی .شیخ بهائی (نان و حلوا).
-
set decoration
صحنهآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] تعیین فضای فیزیکی و آرایش صحنه و ساخت آرایههای آن
-
order of battle
رزمآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] شناسایی و جمعآوری اطلاعات و توانمندی و ساختار فرماندهی و امکانات جابهجایی نفرات و واحدها و تجهیزات نیروی نظامی
-
page layout
صفحهآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تنظیم صفحه با در نظر گرفتن مقتضیات مطالب درجشده
-
صف آرایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .)1 - تشکیل صف سربازان برای مبارزه . 2 - دسته بندی .
-
صفحه آرایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] ~اِمر.) عمل قرار دادن نوشته ها، تصویرها، شمارة صفحه و آماده کردن یک صفحه کتاب ، روزنامه یا مجله .
-
گل آرایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) هنر ترکیب و تنظیم گل و متفرعات آن از قبیل برگ و شاخه در گلدان به کمک عناصر و عواملی از قبیل سنگ ریزه و کندة درخت و امثال آن به نحو متناسب .
-
دل آرایی
لغتنامه دهخدا
دل آرایی . [ دِ ] (حامص مرکب ) دل آرائی . دلارایی . حالت و چگونگی دلارا. دل آرا بودن . سبب شادی و نشاط بودن . سبب آرایش دل و تسلی خاطر بودن : دل شیفتگان را نتوان بست به زنجیرالا به دل آرایی و شیرینی گفتار. قطران .سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی ...
-
رزم آرایی
لغتنامه دهخدا
رزم آرایی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل رزم آرا. عمل رزم آرای . صفت رزم آرا. (یادداشت مؤلف ). عمل رزم آراستن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رزم آرا و رزم آرای شود.