کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معمولاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
typically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معمولا
-
عادة
دیکشنری عربی به فارسی
معمولا
-
usually
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معمولا
-
silicone arthroplasty
مفصلسازی سیلیکونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مفصلسازی با استفاده از سیلیکون و معمولاً برای انگشتان
-
generally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطور کلی، عموما، معمولا
-
bezants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی نظیر، پولك گردی که معمولا از طلا است
-
putter around
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردن، ور رفتن معمولا با
-
nanobelt
نانوتسمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] نانوساختاری با سطحمقطع مستطیل که معمولاً عرض آن 30 تا 300 نانومتر است و نسبت عرض به ضخامت آن معمولاً 5 تا 10 است
-
chip fracture
لبپریدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] جدا شدن قطعهای بسیار کوچک معمولاً از لبۀ استخوان
-
regiment
هنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] یگانی راهکنشی که معمولاً از دو یا چند گردان تشکیل میشود
-
fire place, cheminée (fr.)
هیمهسوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نوعی بخاری که معمولاً داخل دیوار نصب میشود
-
glaze ice, clear ice
یخ شفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پوششی از یخ معمولاً شفاف و هموار
-
honeymoon tour
گشت ماهعسل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتی که معمولاً بعد از ازدواج برای زوجها برگزار میشود
-
sarcoma
گوشتچنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینهای که معمولاً از بافت همبند منشأ میگیرد
-
بی سلیقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bisaliqe آنکه معمولاً چیز بد را بهجای چیز خوب انتخاب میکند؛ بیذوق.