کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معمودیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معمودیة
لغتنامه دهخدا
معمودیة. [ م َ دی ی َ ] (ع اِ) نخستین سر دین مسیحی و باب نصرانیت و آن شستن کودک یا دیگری است با آب به نام اب و ابن و روح القدس . (از اقرب الموارد). ماءالعماد. آب تعمید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آبی است مر نصاری را که کودکان خود را در آن فروبرند و...
-
واژههای مشابه
-
معمودیه
لغتنامه دهخدا
معمودیه . [ م َ دی ی َ / ی ِ ] (ع اِ) معمودیة. رجوع به معمودی و معمودانی و ماده ٔ قبل شود.- برکه ٔ معمودیه ؛ آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی خاص در آن غسل دهند : ز آب چشم من ای دوست روی و موی بشوی که این چو برکه ٔ معمودیه ست و تو ترسا. مسعودس...
-
معمودية
دیکشنری عربی به فارسی
تعميد , غسل تعميد , ايين غسل تعميد و نامگذاري
-
معمودیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معمودیَّة] [قدیمی] ma'mudiy[y]e در مسیحیت، غسل دادن کودک در آب با مراسم مخصوص.
-
جستوجو در متن
-
تعمید
دیکشنری فارسی به عربی
معمودية
-
غسل تعمید
دیکشنری فارسی به عربی
معمودية
-
ایین غسل تعمید و نامگذاری
دیکشنری فارسی به عربی
معمودية
-
معمودانی
لغتنامه دهخدا
معمودانی . [ م َ ] (از ع ، اِ) آبی مر ترسایان را که کودکان خود را در آن فروبرده غسل می دهند و آن را بمنزله ٔ ختنه می دانند و می گویند کودکان را پاک می کند. (ناظم الاطباء). معمودیه . و رجوع به سه ماده ٔ بعد شود.
-
دنح
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ معر. عبر. اِرمی . دنحا ] (اِ.) روز ششم ماه کانون الا´خر روزة عید دنح مسیحیان است . گویند که یحیی بن زکریا، در این روز مسیح را در آب معمودیه به نهر اردن غسل تعمید داد.
-
مهاجرین
لغتنامه دهخدا
مهاجرین . [ م ُ ج ِ ] (اِخ ) گروهی که معمودیه و قربان و هدایا را معتقدند و آنان را اعیادی است و در عبادتگاه خویش گاو و گوسفند و خوک قربانی کنند و زنان را از صحبت ائمه ٔ خویش مانع نشوند، اما نکاح ناشایسته را زشت دانند. (ابن الندیم ).
-
معمد
لغتنامه دهخدا
معمد. [ م ُ ع َم ْ م ِ ] (ع ص ) آنکه در آب معمودیه غسل می دهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تعمیددهنده : زکریاابن یحیی المعمد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تعمید شود.
-
عمد
لغتنامه دهخدا
عمد. [ ع َ ] (ع مص ) ستون نهادن چیزی را و ایستاده کردن به آن . (منتهی الارب ). سقف و امثال آن را بوسیله ٔ ستون به پا داشتن و محکم داشتن . (از اقرب الموارد). || آهنگ کردن خلاف خطا. (منتهی الارب ). قصد و آهنگ چیزی کردن . (از اقرب الموارد). آهنگ کردن . ...
-
زاکاتکاس
لغتنامه دهخدا
زاکاتکاس . [ ت ِ ] (اِخ ) پایتخت جمهوری زاکاتکاس است . این شهر مرکز مهم معادن این ولایت و مشتمل بر دیرها و کنیسه های بزرگ و زیبا است در یکی از کنیسه های زیبای آن دو آجر نقره (معمودیه ) بکار رفته است . کالینس نیز در اهمیت تالی آن است و واقع بر کنارنهر...