کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلمه
لغتنامه دهخدا
معلمه . [ م ُ ع َل ْ ل ِ م َ / م ِ ] (ع ص ، اِ) مؤنث معلم . زن آموزگار. زن آموزنده . زن یاددهنده . آتون . ج ، معلمات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خانم آموزگار.
-
واژههای مشابه
-
معلمة
لغتنامه دهخدا
معلمة. [ م َ ل َ م َ ] (ع اِ) آنچه بدان بر چیزی استدلال کنند. ج ، معالم . (ناظم الاطباء).
-
معلمة
لغتنامه دهخدا
معلمة. [ م ُ ع َل ْ ل َ م َ ] (ع ص ) سگ شکاری . (دهار) (مهذب الاسماء). رجوع به مُعَلَّم شود.
-
معلمة
لغتنامه دهخدا
معلمة. [ م ُ ل َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مُعلَم . نشاندار. باعلامت . مُسَوَّمة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معلم شود.
-
معلمة
دیکشنری عربی به فارسی
حاکم زن , مديره , زني که مواظبت بچه يا اشخاص جوان را بعهده ميگيرد , زن حاکم
-
جستوجو در متن
-
حاکم زن
دیکشنری فارسی به عربی
معلمة
-
زنی که مواظبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد
دیکشنری فارسی به عربی
معلمة
-
زن حاکم
دیکشنری فارسی به عربی
معلمة
-
مدیره
دیکشنری فارسی به عربی
رييسة , سيدة , معلمة
-
tutoresses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آموزگاران، معلمه، قیم زن، اموزگار زن
-
آتون
لغتنامه دهخدا
آتون . (اِ) کدبانویی که دخترکان را تعلیم خواندن و دوختن دهد. معلمه . || مشیمه . زهدان . بچه دان .
-
ملاباجی
لغتنامه دهخدا
ملاباجی . [ م ُل ْ لا ] (اِ مرکب ) معلمه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معلمه ٔ مکتب دختران .- ملاباجی چُندک ؛ زنی که دایم بر مصائب خود یا دیگران غم خورد یا دایم از عجز خود گوید. به مزاح ، زنی بسیار اندوه خواره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ملانی
لغتنامه دهخدا
ملانی . [ م ُل ْ لا ] (اِ) مأخوذ از تازی ، زن ملا و زن آخوند و معلمه و زنی که داناو معلم باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مُلاّ شود.