کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلط
لغتنامه دهخدا
معلط. [ م َ ل َ ] (ع اِ) جای داغ بر گردن شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معلط
لغتنامه دهخدا
معلط. [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ع ص ) مرد استواراندام توانا بر سفر. مقلوب عَمَلَّط. (منتهی الارب ). تنومند و زوردار و توانا و استوار. (ناظم الاطباء). مرد درشت اندام ، مقلوب عملط. (از اقرب الموارد). || مرد پلیدطبع زیرک تیزفهم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموا...
-
واژههای همآوا
-
مالت
واژگان مترادف و متضاد
جو، جو جوانهزده
-
مالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: malt] mālt دانۀ غلات که پس از خیس کردن و جوانه زدن خشک میکنند و دارای دیاستاز، دکسترین، مالتوز، و پروتئین است.
-
مالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: malte] (پزشکی) mālt = تب 〈 تب مالت
-
مالت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) جوانة غلات به ویژه جو.
-
مئلة
لغتنامه دهخدا
مئلة. [ م َ ءِ ل َ ] (ع ص ) زن ستبر فربه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مالت
لغتنامه دهخدا
مالت . (اِخ ) جزیره ای معظم از مجمع الجزایر کوچکی در دریای روم (مدیترانه ) است که میان آفریقا و جزیره ٔ سیسیل قرار دارد. این جزیره در سال 870م . بدست مسلمین افتاد و در سال 1090م . بوسیله ٔ «روژه دو سیسیل » تصرف شدو شارل کینگ آن را در سال 1518 به شوال...
-
مالت
لغتنامه دهخدا
مالت . (فرانسوی / انگلیسی ، اِ) غلاتی را گویند که کمی جوانه زده باشند. (فرهنگ فارسی معین ). || بالاختصاص به جوانه ٔ جو اطلاق می شود. مالت جو را در پزشکی جهت تقویت عمومی بیمارانی که به فقدان ویتامین «ث » دچارند تجویز می کنند که به صورت گرد (پودر) در آ...
-
مالت
لغتنامه دهخدا
مالت . (فرانسوی ، اِ) مرضی عفونی که عاملش را نوعی باکتری بنام میکروکوکوس ملیتنسیس می دانند. علایم کلینیکی این ناخوشی بواسطه ٔ وجوددرد در اندامها و ترشح عرق فراوان و تب مشخص است . سیر مرض طولانی است و گاهی تا یک سال طول می کشد و بسیار امکان دارد عود ک...
-
مالة
لغتنامه دهخدا
مالة. [ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِمال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ مال و مَیِّل .(ناظم الاطباء). و رجوع به مال (ع ص ) شود. || ج ِ مالة . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || ج ِ مائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاط...
-
مالة
لغتنامه دهخدا
مالة. [ ل َ ] (ع ص ) امراءة مالة؛ زن مالدار. ج ، مالة و مالات . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مؤنث مال و گویند امراءة مالة؛ یعنی زن بسیارمال . ج ، مالة، مالات و گویند «نسوة مالات ». (از اقرب الموارد).
-
مآلة
لغتنامه دهخدا
مآلة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) فربه و سطبر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مالت
واژهنامه آزاد
جو خیسانده که جوانه زده و سپس در کوره خشکانده شده است