کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معلب
معنی
درقوطي کنسروشده , مست باده
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلب
لغتنامه دهخدا
معلب . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (ع ص ) شتری که دارای نشان علاب در گردن باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
معلب
لغتنامه دهخدا
معلب . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] ع ص ) مرد علبةساز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سازنده ٔ علبة . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معلب
دیکشنری عربی به فارسی
درقوطي کنسروشده , مست باده
-
واژههای همآوا
-
مئلب
لغتنامه دهخدا
مئلب .[ م ِءْ ل َ ] (ع ص ) شتاب رو. (منتهی الارب ). سریع و جلد و شتاب رو. (ناظم الاطباء). سریع. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
درقوطی کنسروشده
دیکشنری فارسی به عربی
معلب
-
مست باده
دیکشنری فارسی به عربی
معلب