کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معلا
/mo'allā/
معنی
۱. برافراشته؛ بلندشده.
۲. بلندمرتبه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معلا
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ ل لا) [ ع . معلی ] (اِمف .) برافراشته ، بلندمرتبه .
-
معلا
لغتنامه دهخدا
معلا. [ م ُ ع َل ْ لا ] (ع ص ) برافراشته و بلند کرده و برداشته . (ناظم الاطباء). بلند. عالی . دارای علو. رفیع : طالعش را شهسواری دان که بار هودجش کوهه ٔ عرش معلا برنتابد بیش از این . خاقانی .خاقان اکبر کز فلک ، بانگ آمدش کالامر لک در پای اودست ملک ، ...
-
معلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معلّیٰ] [قدیمی] mo'allā ۱. برافراشته؛ بلندشده.۲. بلندمرتبه.
-
واژههای همآوا
-
مالا
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرانجام، عاقبت ۲. بالمال، بالنتیجه، درنتیجه
-
مآلاً
لغتنامه دهخدا
مآلاً. [ م َ لَن ْ ] (ق ) سرانجام . در آخر.بالمآل . عاقبةالامر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مَالاًَ
فرهنگ واژگان قرآن
مال - دارایی (اگردر عبارت "يَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ مَالاًَ "کلمه مالا را نکره آورد به منظور تحقير و ناچيز معرفي کردن مال دنيا بوده ، چون مال هر قدر هم که زياد و زيادتر باشد دردي از صاحبش را دوا نميکند ، تنها سودي که به حالش دارد همان مقد...
-
مآلا
واژهنامه آزاد
سرانجام . در آخر. بالمآل . عاقبةالامر
-
جستوجو در متن
-
معلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'allā = معلا
-
عارضی
لغتنامه دهخدا
عارضی . [ رِ ] (اِخ ) قمی . صادقی کتابدار نویسد: شاعرپیشه است و به اردوی معلا رفت و آمد داشت طبع خوبی دارد و شعرش چنین است :یک شب نشد که درغم عشقت ز چشم و دل خونابها نیامد و سیلاب ها نرفت .(مجمع الخواص ص 309).
-
سگوند
لغتنامه دهخدا
سگوند. [ س َگ ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بن معلا بخش شوش شهرستان دزفول در دشت واقع شده و 1500 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ کرخه و محصول آن غلات ، برنج ، کنجد و شغل اهالی زراعت است . ساکنین آن از طایفه ٔ عشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
بنوارناظر
لغتنامه دهخدا
بنوارناظر. [ ب ِ ظِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش شوش شهرستان دزفول است . این دهستان بین دهستانهای بن معلا و قیلاب و زاویه واقع شده است . این دهستان از 9 قریه ٔ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)...
-
دها
لغتنامه دهخدا
دها. [ دَ ] (هندی ، اِ) به فارسی هندی ده روز اول محرم . (ناظم الاطباء). || شبیه قبر حسنین علیهما السلام و یا شبیه بنایی که شامل قبور شهدای کربلا می باشد و در ده روز اول محرم آن شبیه را به اطراف حرکت دهند و در روز دهم که روز عاشورا بود اگر آن شبیه دار...
-
زاویه
لغتنامه دهخدا
زاویه . [ ی َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش شوش شهرستان دزفول است . این دهستان در باختر رودخانه ٔ دز و خاور دهستانهای بنوار ناظر و بن معلا واقع شده است . موقعیت طبیعی آن جلگه و هوای آن گرم سیر و مالاریائی است . آب آن از رودخانه ٔ دز و محصول عمده ...