کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معطلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معطلة
لغتنامه دهخدا
معطلة. [ م ُ ع َطْ طَ ل َ ] (ع ص ) ابل معطلة؛ شتران بی شبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بئر معطلة؛ چاهی که خالی از اهل باشد و کسی نباشد از آن آب بکشد و همگی اهل آن هلاک شده باشند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الم...
-
واژههای مشابه
-
معطله
لغتنامه دهخدا
معطله . [ م ُ ع َطْ طِ ل َ ] (اِخ ) لقبی است که به وسیله ٔ اهل سنت مخصوصاً اشاعره به فرقی که از خداوند نفی اسماء و صفات می کرده اند داده می شد و باطنیان بیشتر به این اسم خوانده شده بودند. (خاندان نوبختی ص 264). آنان که نفی صفات کنند از باری تعالی . م...
-
معطله
لغتنامه دهخدا
معطله . [ م ُ ع َطْ طَ ل َ ] (ع ص ) تأنیث معطل . ضایع گذاشته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خراب . ویران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || بیکاره . بیمصرف : آلت معطله . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معطل شود.
-
معطله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: معطّلَة] mo'attele ۱. پیروان مذهب تعطیل؛ فرقهای از مسلمانان.۲. منکر وجود خداوند.
-
مُّعَطَّلَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
تعطیل شده (بئر معطلة يعني چاهي که ديگر کسي از اهل آبادي کنار آن نميآيد تا آب بردارد ، چون کسي در آبادي نمانده )
-
واژههای همآوا
-
معتلط
لغتنامه دهخدا
معتلط. [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) پیکارنماینده و فتنه انگیزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جنگجو و فتنه جو. (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتلاط شود.
-
معتلة
لغتنامه دهخدا
معتلة. [ م ُ ت َل ْ ل َ ] (ع ص ) تأنیث معتل . ج ، معتلات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کلمه ای که در آن از حروف عله باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به معتل شود.
-
مُّعَطَّلَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
تعطیل شده (بئر معطلة يعني چاهي که ديگر کسي از اهل آبادي کنار آن نميآيد تا آب بردارد ، چون کسي در آبادي نمانده )
-
جستوجو در متن
-
اهل اهواء
لغتنامه دهخدا
اهل اهواء. [ اَ ل ِ اَهَْ ] (اِخ ) اهل قبله را گویند که در عقیده با اهل سنت مخالف باشند. و آنان عبارتند از: جبریه ، قدریه ، روافض ، خوارج ، معطله ، مشبهه . و هر یک از گروه مزبور بر دوازده گروه تقسیم شده اند که مجموع آنها هفتاد و دو گروه شوند. (از کشا...
-
معطل
لغتنامه دهخدا
معطل . [ م ُ ع َطْ طِ ] (ع ص ) آنکه صانع عزوجل را انکار کند و شرایع را باطل انگارد. ج ، معطلون .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : ورش تو نیست نهی خود معطلی به یقین از این دو دانش توحید توبه عیب و عوار. ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 179).دی جدل ب...
-
بامداد
لغتنامه دهخدا
بامداد. (اِخ ) نام پدر مزدک است که پسرش در زمان قباد ساسانی (490 - 531 م .) خروج کرد. (فرهنگ ایران باستان پورداود ص 8). و بهمین سبب او را مزدک بامدادان گویند : نخستین کس که اندر جهان مذهب معطله آورد مردی بود که اندر زمین عجم پدید آمد، اورا مزدک بامدا...
-
مشید
لغتنامه دهخدا
مشید. [ م َ ] (ع ص ) گچ کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). اندوده شده از گچ و آهک و جز آن . (ناظم الاطباء). آنچه به گچ اندوده باشند. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). || استوار و محکم کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || بلند و طولانی . (از اقرب الموارد). ...