کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معضل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
معذل
لغتنامه دهخدا
معذل . [ م ُ ع َذْ ذِ ] (ع ص ) سرزنش کننده و ملامت کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعذیل شود.
-
معزل
لغتنامه دهخدا
معزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) یک سو و کناره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، معازل . (ناظم الاطباء): و هی تجری بهم فی موج کالجبال و نادی ̍ نوح ابنه و کان فی معزل یا بُنَی َّ ارکب مَعَنا و لاتکن معالکافرین . (قرآن 44/11).|| عزلتگاه . محل عزل...
-
معظل
لغتنامه دهخدا
معظل . [ م ُ ظِ ] (ع ص ) جای درخت ناک . مُعْظَئل ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مَعْزِلٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کنار (کلمه معزل اسم مکان از عزل است )
-
مَا ضَلَّ
فرهنگ واژگان قرآن
از راه راست منحرف نشد
-
جستوجو در متن
-
معاضیل
لغتنامه دهخدا
معاضیل . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُعَضِّل و مُعَضِّلَة. (منتهی الارب ). ج ِ معضل . (ناظم الاطباء). و رجوع به معضل شود. || ج ِ مُعضِل و مُعضِلَة. (اقرب الموارد). رجوع به معضل و معضلة شود.
-
معضله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معضِلَة، جمع: معضلات] [قدیمی] mo'zale = معضل
-
مشکل و مسئله
فرهنگ گنجواژه
معضل.
-
معضلة
لغتنامه دهخدا
معضلة. [ م ُ ع َض ْ ض ِ ل َ ] (ع ص ) رجوع به مُعَضِّل شود.
-
أُحجِية
دیکشنری عربی به فارسی
معمّا , معضل , مسأله دشوار , لا ينحل , قضيه لا ينحل , بغرنج
-
معقد
واژگان مترادف و متضاد
بغرنج، پیچیده، سخت، صعب، دشوار، غامض، گرهدار، مبهم، مشکل، معضل، مغلق ≠ ساده
-
بغتتبغرنج
واژگان مترادف و متضاد
پیچیده، حاد، دشخوار، دشوار، سخت، شاق، صعب، غامض، مشکل، معضل، معقد، مغلق، وخیم ≠ آسان، ساده، سهل
-
مانع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [جمع: مَنَعة و مَوانع] māne' ۱. بازدارنده؛ جلوگیریکننده.۲. (اسم) [عامیانه، مجاز] مشکل؛ معضل.〈 مانع شدن: (مصدر متعدی) [قدیمی] منع کردن؛ جلوگیری کردن.
-
applied sociology
جامعهشناسی کاربردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] شاخهای از جامعهشناسی که در آن، عمدتاً به سفارش کارفرمایان غیردانشگاهی، به چارهجویی برای معضلهای اجتماعی میپردازند
-
معضلات
فرهنگ فارسی معین
(مُ ضَ) [ ع . ] (اِفا. ص .) جِ معضله (معضل )؛ سختی ها، کارهای دشوار.