کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معصیت کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معصیت کار
لغتنامه دهخدا
معصیت کار. [ م َ ی َ ] (ص مرکب ) گناهکار. مُذنِب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای مشابه
-
مَعْصِيَتِ
فرهنگ واژگان قرآن
نافرمانی
-
معصیت فرمای
لغتنامه دهخدا
معصیت فرمای . [ م َ ی َ ف َ ] (نف مرکب ) آنکه معصیت فرماید. آنکه به ارتکاب گناه وادارد : تن من است چو سلطان معصیت فرمای من از قیاس غلام مطیع سلطانم . سوزنی .و رجوع به معصیة شود.
-
معصیت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ذنب
-
واژههای همآوا
-
معصیتکار
واژگان مترادف و متضاد
اثیم، بزهکار، عاصی، گناهکار، مذنب ≠ ثوابکار
-
جستوجو در متن
-
کار
لغتنامه دهخدا
کار. (اِ) آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار. (ناظم الاطباء). آنچه کرده و بجا آورده شود که الفاظ دیگرش عمل و فعل و شغل است . (فرهنگ نظام ). امر. شأن . اقدام . رفتار. رفتار و کردار : کار بوسه چو آب خورد...
-
مُجْرِمُ
فرهنگ واژگان قرآن
گناهكار (کلمه جرم بطوري که راغب در مفرداتش گفته در اصل به معناي چيدن ميوه از درخت است ، و باب افعال آن يعني أجرم به معناي صاحب جرم شدن است ، ولي به عنوان استعاره در هر کار ناپسند استعمال شده ، پس کلمه جرم - به ضمه و فتحه جيم - به معناي اکتساب و كسب ك...
-
مُجْرِمُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
گناهكاران (کلمه جرم بطوري که راغب در مفرداتش گفته در اصل به معناي چيدن ميوه از درخت است ، و باب افعال آن يعني أجرم به معناي صاحب جرم شدن است ، ولي به عنوان استعاره در هر کار ناپسند استعمال شده ، پس کلمه جرم - به ضمه و فتحه جيم - به معناي اکتساب و كسب...
-
مُجْرِمِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
گناهكاران (کلمه جرم بطوري که راغب در مفرداتش گفته در اصل به معناي چيدن ميوه از درخت است ، و باب افعال آن يعني أجرم به معناي صاحب جرم شدن است ، ولي به عنوان استعاره در هر کار ناپسند استعمال شده ، پس کلمه جرم - به ضمه و فتحه جيم - به معناي اکتساب و كسب...
-
گل آلوده
لغتنامه دهخدا
گل آلوده . [ گ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آلوده به گل : به کفش گل آلوده بر تخت شاه نشاید شدن کفش بفکن به راه . نظامی .گل آلوده ای راه مسجد گرفت ز بخت نگون طالع اندرگرفت . سعدی (بوستان ).گل آلوده ٔ معصیت را چه کار. سعدی (بوستان ).و رجوع به گل آلود شود.
-
ونگ
لغتنامه دهخدا
ونگ . [ وَ ] (ص ) درویش . مفلس . تهی دست . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ما از شمار آدمیانیم سنگ دل از معصیت توانگر و از طاعتیم ونگ . سوزنی .کار تو بر سریش و همه کار تو سریش همواره زین نهاد که هستی گداو ونگ . سوزنی .زین شعر شاعران را گردد یقین که من از هزل...
-
تطهیر
لغتنامه دهخدا
تطهیر. [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن . (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاک گردانیدن و از همین است تطهیر ختان . || ختنه کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : کار اوو تو تا گه تطهیرکار طفل است و آن حجامش شکرش در دهان نهد و آنگه ببرد پاره ای ز اندا...