کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معصومی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معصومی
لغتنامه دهخدا
معصومی . [ م َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن احمد از شاگردان معروف ابن سیناست . ابوعلی رسالة العشق خود را به اسم این شاگرد و به خواهش او نوشت . وفات او را بعضی در ری دانسته و گفته اند به حکم سلطان محمود کشته شد و این واقعه در صورت صحت می بایست مقارن فتح ر...
-
معصومی
لغتنامه دهخدا
معصومی . [ م َ ] (اِخ ) از ایلهای کرمان و بلوچستان و مرکب از 30 خانوار است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93).
-
معصومی
لغتنامه دهخدا
معصومی . [ م َ ] (حامص ) بیگناهی و عصمت . (ناظم الاطباء). معصوم بودن : حجت معصومی مریم بس است عیسی یک روزه گه امتحان .خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
چهارده معصومی
لغتنامه دهخدا
چهارده معصومی . [ چ َ / چ ِ دَه ْ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به چهارده معصوم . یعنی دوازده امام و پیغمبر اکرم و حضرت فاطمه .- سادات چهارده معصومی ؛ ساداتی که گروهی از آنان در ایران و عده ای در کراچی بسر می برند. آقاخان محلاتی از آنهاست . (یادداشت مؤلف )...
-
جستوجو در متن
-
نامعصومی
لغتنامه دهخدا
نامعصومی . [ م َ ] (حامص مرکب ) معصوم و بی گناه نبودن . از لغزش و خطا مصون و برکنار نماندن . مقابل معصومی . رجوع به معصومی و معصومیت شود.
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد معصومی ... رجوع به ابوعبداﷲ معصومی اصفهانی ... شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) احمد معصومی . رجوع به ابوعبداﷲ معصومی اصفهانی و تتمه ٔ صوان الحکمة چ لاهور ص 95 شود. ونام او را بعضی احمد و برخی محمدبن احمد گفته اند.
-
روسفیدی
لغتنامه دهخدا
روسفیدی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) روسفید شدن . || کردار و اعمال بطور شرافت . (ناظم الاطباء). عزت و آبرو. معصومی . سادگی . و رجوع به روسفید شود.
-
معصومیت
لغتنامه دهخدا
معصومیت . [ م َ می ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) بیگناهی . (ناظم الاطباء). معصومی . معصوم بودن . و رجوع به معصوم شود. || کودکی و طفولیت . (ناظم الاطباء).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) معصومی اصفهانی محمدبن عبداﷲبن احمد. فقیه و حکیم ، شاگرد شیخ الرئیس ابوعلی حسین بن سینا. مولد و منشاء او اصفهان است و در جوانی به تحصیل ادب و فقه و علوم عقلیه پرداخت و آنگاه که شیخ الرئیس به اصفهان بود معصومی بخدمت...
-
امام جعفر صادق
لغتنامه دهخدا
امام جعفر صادق . [ اِ ج َ ف َ رِ دِ ] (اِخ ) جعفربن محمد ملقب به صادق و مکنی به ابوعبداﷲ. امام ششم شیعه ٔ اثناعشری (امامیه ). رجوع به جعفر... شود.- امثال : امام جعفر صادق نیستی ؛ کنایه از اینکه آدم معصومی نمیباشی .فال امام جعفر صادق است بد ندارد (ی...
-
کومک
لغتنامه دهخدا
کومک . [ کو/ ک ُ م َ ] (ترکی ، اِ) کمک . (ناظم الاطباء). کمک . مدد. (فرهنگ فارسی معین ) : و هرچند پورتگین می گوید که به کومک سلطان و به خدمت می آید حال این است [ که ] بازنموده آمد . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 563، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نزد سلطان ناص...
-
قیراط
لغتنامه دهخدا
قیراط. (معرب ، اِ) و آن را قِرّاط نیز گویند. وزن آن برحسب شهرها و نقاط مختلف فرق میکند. در مکه ربع سدس دینار است و در عراق نصف عشر دینار. (نقود العربیه از قاموس ص 28). ج ، قراریط. (نقودالعربیه ). وزن قیراط نزد گوهرفروشان نیم دانق است یعنی یک چهارم حب...