کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معصار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معصار
معنی
(مِ) [ ع . ] (اِ.) آلتی است که به وسیلة آن میوه و مانند آن را گذارند و فشار دهند تا عصارة آن استخراج گردد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معصار
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) آلتی است که به وسیلة آن میوه و مانند آن را گذارند و فشار دهند تا عصارة آن استخراج گردد.
-
معصار
لغتنامه دهخدا
معصار. [ م ِ ] (ع اِ)آنچه در آن چیزی دارند تا فشارده شود. (منتهی الارب )(آنندراج ). آلتی که در آن چیزی گذارند و بفشرند. ج ،معاصیر. (ناظم الاطباء). آنچه در آن چیزی قرار دهند و بفشارند تا آب آن گرفته شود. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
معاصیر
لغتنامه دهخدا
معاصیر. [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُعصِر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مُعصِر شود. || ج ِ مِعصار. (ناظم الاطباء). رجوع به معصار شود.
-
بزرخانه
لغتنامه دهخدا
بزرخانه . [ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شکنجه ٔ عصار و چرخ عصار را گویند که بعربی معصار خوانند و بهندی کولهو گویند. (آنندراج ). آسیای عصاری و روغن گیری . (ناظم الاطباء).
-
یاسین مغربی
لغتنامه دهخدا
یاسین مغربی . [ ن ِ م َ رِ] (اِخ ) شیخ یاسین المغربی رحمةاﷲ تعالی از اولیاء و اصحاب کرامت بود اما در صورت حجامی آن را پوشیده میداشت امام نووی از جمله ٔ مریدان و معتقدان وی بوده است و به زیارت وی میرفته است و به صحبت و خدمت وی تبرک میجسته است و نسبت ب...