کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معسکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معسکر
/mo'askar/
معنی
لشکرگاه؛ اردوگاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معسکر
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ کَ) [ ع . ] (اِ.) لشگرگاه ، اردوگاه .
-
معسکر
لغتنامه دهخدا
معسکر. [ م ُ ع َ ک َ ] (ع اِ) لشکرگاه . (تفلیسی ) (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). لشکرگاه و اردوگاه و محل عسکر. (ناظم الاطباء) : لشکر جود را به گیتی درجز کف راد تو معسکر نیست . عنصری .ولیک گشت هزیمت ز پیش لشکر روم سپاه زنگ و معسکرش گشت زیر و زبر. ...
-
معسکر
لغتنامه دهخدا
معسکر. [ م ُ ع َ ک ِ ] (ع ص ) آنکه اردو می زند و مشق می دهد سپاه را و فرمانده ٔ اردو و صاحب منصبی که تعیین لشکرگاه می کند. (ناظم الاطباء).
-
معسکر
دیکشنری عربی به فارسی
اردو , اردوگاه , لشکرگاه , منزل کردن , اردو زدن , چادر زدن (بيشتر با )
-
معسکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mo'askar لشکرگاه؛ اردوگاه.
-
واژههای مشابه
-
معسکر موقة
دیکشنری عربی به فارسی
اردوي موقتي , شب را بيتوته کردن
-
جستوجو در متن
-
اردو
دیکشنری فارسی به عربی
معسکر
-
اردوگاه
دیکشنری فارسی به عربی
معسکر
-
لشکرگاه
دیکشنری فارسی به عربی
معسکر
-
چادر زدن (بیشتر با )
دیکشنری فارسی به عربی
معسکر
-
اردو زدن
دیکشنری فارسی به عربی
عسکر , معسکر
-
اردوی موقتی
دیکشنری فارسی به عربی
معسکر موقة
-
شب را بیتوته کردن
دیکشنری فارسی به عربی
معسکر موقة