کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معز فاطمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معز فاطمی
لغتنامه دهخدا
معز فاطمی . [ م ُ ع ِزْ زِ طِ ] (اِخ ) رجوع به معدبن منصور شود.
-
واژههای مشابه
-
مَعْزِ
فرهنگ واژگان قرآن
بز
-
معز لدین ا
لغتنامه دهخدا
معز لدین ا. [ م ُ ع ِزْ زُ ل ِ نِل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به معدبن منصور شود.
-
جستوجو در متن
-
حاکم فاطمی
لغتنامه دهخدا
حاکم فاطمی . [ ک ِ طِ ] (اِخ )رجوع به حاکم بامر اﷲ منصوربن عزیزبن معز... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عزیزبن معز فاطمی عبیدی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به الظاهرالاعزاز دین اﷲ، از پادشاهان دولت فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن ...) شود.
-
علی عبیدی
لغتنامه دهخدا
علی عبیدی . [ ع َ ی ِ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عزیزبن معز فاطمی عبیدی . مکنی به ابوالحسن و ملقب به الظاهر لاعزاز دین اﷲ. از پادشاهان فاطمی مصر. رجوع به علی فاطمی (ابن منصوربن ...) شود.
-
ابورقعمق
لغتنامه دهخدا
ابورقعمق . [ اَ رَ ق َ م َ ] (اِخ ) ابوحامد احمدبن محمد انطاکی . شاعر عرب . وی در مصر میزیست و خلفای فاطمی معزّ و عزیز و حاکم را مدح گفت و به سال 399 هَ . ق . هم به مصر درگذشت .
-
ابوتمیم
لغتنامه دهخدا
ابوتمیم . [ اَ ت َ ] (اِخ ) معدبن اسماعیل ، ملقب به معزّ لدین اﷲ. چهارمین از خلفای فاطمی بمغرب و مصر (از 341 تا 365 هَ . ق .). او مصر را مسخرو مرکز خلافت فاطمیان را از مهدیه بدانجا نقل کرد.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) اخشیدی . پنجمین ِ امرای اخشیدی مصرو شام . او پس از وفات کافور اسود امارت مصر و شام یافت و دو سال امارت راند، سپس جوهر، قائد جیش معز لدین اﷲ فاطمی از جانب خلیفه بحرب او شتافت و مصر را تسخیر و ضبط کرد و نام خلفای عباسی از خطبه ب...
-
حسن مهلبی
لغتنامه دهخدا
حسن مهلبی . [ ح َ س َ ن ِ م ُ هََل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن احمد مکنی به ابوالحسین . درگذشته ٔ 380 هَ . ق . او راست : «المسالک و الممالک » که برای معز فاطمی فرمانروای مصر تألیف کرده و آن را بنام او «عزیزی » نامیده است . (هدیة العارفین ج 1 ص 273).
-
ابن المقفع
لغتنامه دهخدا
ابن المقفع. [ اِنُل ْ م ُ ق َف ْ ف َ ] (اِخ ) ابوالبشر ساویرس اسقف شهر اشمونین در صعید مصر. او پیرو طریقه ٔ قائلین به طبیعت و جوهر واحد عیسی علیه السلام است . و بزمان خلیفه معز باﷲ فاطمی میزیست و با بطریق قبطی فیلوثئوس معاصر بود. و گویند به اجازه ٔ م...
-
کلبیون
لغتنامه دهخدا
کلبیون . [ ک َ بی یو ] (اِخ ) اولاد ابوالحسن کلبی که مدت 95 سال از دست خلفای فاطمی در جزیره ٔ صقلیه (سیسیل ) امارت داشتند و حسن بن علی از نسل ابوالحسن کلبی ، مؤسس این سلسله است و او از جانب منصور در 335 مأمور فتح این جزیره شد و آن را تسخیرکرد. پس ا...
-
ابن هانی
لغتنامه دهخدا
ابن هانی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم یا ابوالحسن محمدبن هانی بن محمدبن سعدون ازدی اندلسی . مولد او بشهر قرطبه یا بیره . در قرطبه تحصیل علم و ادب کرد و سپس به اشبیلیه شد و بعلت بدزبانی و سوء رفتار او مردم اشبیلیه او را منفور داشتند و بتهمت متابعت را...