کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ماضی
واژگان مترادف و متضاد
۱. قبل، گذشته، زمانگذشته، پیشین، سابق، ماضیه ۲. طی شده، سپریشده
-
ماضی
فرهنگ واژههای سره
گذشته، پارینه
-
ماضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] māzi ۱. (ادبی) فعلی که بر زمان گذشته دلالت میکند، مانندِ رفت؛ گذشته.۲. گذشته؛ سپریشده.۳. [قدیمی] مرده؛ درگذشته.۴. (اسم) [قدیمی] زمان گذشته.
-
ماضی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - گذشته (زمان ). مق حال ، مستقبل (آینده ). ضح - فعلی است که بر زمان گذشته دلالت کند: رفتم ، نوشتم . گفت و آن شامل اقسام مختلف است . 2 - در گذشته ، مرده . 3 - برنده ، قاطع . 4 - مرد رسا در امور، کاربر.
-
مازی
لغتنامه دهخدا
مازی . (اِ) در مینودشت و علی آباد گرگان به درخت مازو گویند. (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مازو شود.
-
مازی
لغتنامه دهخدا
مازی . (ع ص ) مخالف و دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقال قعد عنی مازیا؛ ای مخالفاً بعیداً. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
ماضی
لغتنامه دهخدا
ماضی . (ع ص ) گذرنده . (منتهی الارب ). گذرنده و گذشته . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || قاطع هرچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برنده و قاطع خواه شمشیر باشد و یا جز آن . (ناظم الاطباء) : شمشیر ماضی او به منام نیام راضی نشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ...
-
ماضی
لغتنامه دهخدا
ماضی . [ ضی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ماضی . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماضی شود.
-
ماذی
لغتنامه دهخدا
ماذی . [ ذی ی ] (ع اِ) عسل سفید یا تازه یا خالص یا نیکو و جید. (از اقرب الموارد). انگبین سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). انگبین سپید و تازه و انگبین بی آمیغ و نیکو و جید. (ناظم الاطباء). عسل سپید. عسل تازه . عسل خوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ||...
-
ماضی
واژهنامه آزاد
[کلمه ی عربی] گذشته که در ادبیات استفاده می شود
-
ماضی
واژهنامه آزاد
همی رفت
-
جستوجو در متن
-
راحتی بخش
دیکشنری فارسی به عربی
معزي
-
تسلی دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
معزي
-
معزاء
لغتنامه دهخدا
معزاء. [ م ِ ] (ع اِ) بز، خلاف ضأن . مِعزی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معزی شود.