کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معرورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معرورة
لغتنامه دهخدا
معرورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) زنی که بر شیر وی چشم زخم رسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتر گرگین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر گرگین . (ناظم الاطباء). شتر مبتلا به بیماری جرب . (از اقرب الموارد). || شتر گشن ناک...
-
واژههای همآوا
-
مارورة
لغتنامه دهخدا
مارورة. [ رَ ] (ع ص ، اِ) دختر نازنین و نرم و نازک اندام و جنبان از نشاط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تلخه ای است که در گندم باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
گرگین
لغتنامه دهخدا
گرگین . [ گ َ ] (ص مرکب ) (از: گر + گین پسوند اتصاف ) مخفف آن گرگن است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). شخصی را گویندکه صاحب گر باشد یعنی جرب داشته باشد چه گین بمعنی صاحب هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). اجرب . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) (زمخشری ). جرباء...