کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معرفتالله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اللـه اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'allāhallāh ۱. زنهار؛ زینهار؛ الحذر؛ بترس از خدا. Δ در مقام تحذیر و هنگامی که کسی سخنی بگوید یا کاری کند که روا نباشد استعمال میشود.۲. تو را به خدا؛ برای خدا. Δ در مقام اصرار به کار میرود.۳. عجبا؛ شگفتا. ...
-
بی معرفت
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - فاقد معرفت . 2 - فاقد شناخت یا آگاهی لازم نسبت به ارزش های جامعه . 3 - دارای رفتار مغایر با آن ارزش ها.
-
معرفت آموز
لغتنامه دهخدا
معرفت آموز. [ م َ رِ ف َ ] (نف مرکب ) کسی که علم و حکمت و هنر و فضل و دانش می آموزاند. (ناظم الاطباء).
-
بی معرفت
لغتنامه دهخدا
بی معرفت . [ م َ رِ ف َ ] (ص مرکب )(از: بی + معرفت = معرفة عربی ) که شناسایی نداشته باشد. که آشنا نباشد. || بی علم و حکمت . بیدانش و هنر. که فاقد فضل و ادب است . که از ادب نفس وفرهنگ دور باشد : رونده ٔ بی معرفت مرغ بی پراست . (گلستان ). درویش بی معرف...
-
معرفت الارض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معرفةالارض] [منسوخ] ma'refatol'arz زمینشناسی؛ ژئولوژی.
-
معرفت النفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معرفةالنّفس] [قدیمی] ma'refatonnafs خودشناسی.
-
بی معرفت
لهجه و گویش تهرانی
حق نشناس،فاقد اخلاق
-
بی معرفت
لهجه و گویش تهرانی
ناسپاس
-
نابسمالله،تخم نابسم الله
لهجه و گویش تهرانی
جن،تخم جن
-
اللهیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: allāh yār) (عربی ـ فارسی) دوست خدا .
-
امیرفضلالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: amir fazlollāh) (عربی ـ معرب) از اسامی مرکب ، ← امیر و کسری (کسرا).
-
امینالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: aminollāh) (عربی) مورد اعتماد خدا.
-
ذبیح الله
فرهنگ نامها
(تلفظ: zabihollāh) (عربی) قربانی شده برای خدا ، سر بریده برای خدا ؛ (در اعلام) لقب حضرت اسماعیل (ع) و به قولی لقب اسحاق نبی که هر دو فرزند ابراهیم خلیل (ع) بودند .
-
رأفتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: ra’fatollāh) (عربی) مهربانی خداوند .
-
رحمتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: rahmatollāh) (عربی) بخشایش و مهربانی خداوند .