کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معرض
/ma'raz/
معنی
۱. محل ظهور چیزی.
۲. مکان نشان دادن مصنوعات و مخترعات.
۳. نمایشگاه.
۴. [قدیمی] جای نشان دادن چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رویگردان، اعراضکننده، اعراضگر
برابر فارسی
دستخوش، پیش، جلو، فرارو
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معرض
واژگان مترادف و متضاد
رویگردان، اعراضکننده، اعراضگر
-
معرض
واژگان مترادف و متضاد
۱. موضع، جایگاه ۲. صحنه، عرضگاه، نمایشگاه ۳. دسترس
-
معرض
فرهنگ واژههای سره
دستخوش، پیش، جلو، فرارو
-
معرض
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای نشان دادن چیزی . 2 - جای دیده شدن . 3 - جای عرضه شدن . 4 - نمایشگاه .
-
معرض
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) [ ع . ] (اِفا.) اعراض کننده ، روی - گرداننده .
-
معرض
لغتنامه دهخدا
معرض . [ م َ رِ ] (ع اِ) جای ظاهر کردن چیزی و به فتح راء نیز درست است . (غیاث ) (آنندراج ). محل عرض و ظاهر کردن چیزی . (از اقرب الموارد). جایی که چیزی را عرضه می کنند.(ناظم الاطباء). عرضه گاه . نمایشگاه . ج ، معارض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || م...
-
معرض
لغتنامه دهخدا
معرض . [ م ِ رَ ] (ع اِ) جامه ای که برده و کنیز فروختنی را بدان عرضه کنند. (منتهی الارب ). جامه ای که در تن برده و کنیز فروختنی کرده و بدان آن را عرضه می کنند. (ناظم الاطباء). جامه ای که دختر در شب عروسی خود را بدان ظاهرسازد و گویند پیراهنی که برده و...
-
معرض
لغتنامه دهخدا
معرض . [ م ُ رِ] (ع ص ) روی برگرداننده از چیزی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). روی برگرداننده و اعراض کننده و پشت کننده . (ناظم الاطباء): والذین هم عن اللغو معرضون . (قرآن 3/23). و از اینچه دیدم می ترسیدم ، اگرچه از تعرض ما معرض بودند... (کلیل...
-
معرض
لغتنامه دهخدا
معرض . [ م ُ ع َرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چارپا و ستور. (ناظم الاطباء). || چارپایی که داغ بر پهنای ران داشته باشد. (از اقرب الموارد). بزی که دارای داغ عراض باشد. (ناظم الاطباء). || داغ پهن بر سرین ستور. (منتهی الارب ) (آنندر...
-
معرض
لغتنامه دهخدا
معرض . [ م ُ ع َرْ رِ ] (ع ص ) ختنه کننده ٔ کودکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معرض
دیکشنری عربی به فارسی
نمايش , اراءه , نمايشگاه , حقوق تقاعد , زيبا , لطيف , نسبتا خوب , متوسط , بور , بدون ابر , منصف , بازار مکاره , بي طرفانه , گالري , راهرو , سرسرا , سالن , لژ بالا , جاي ارزان , اطاق نقاشي , اطاق موزه , ويترين , جعبه اينه , درويترين نمايش دادن
-
معرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ma'raz ۱. محل ظهور چیزی.۲. مکان نشان دادن مصنوعات و مخترعات.۳. نمایشگاه.۴. [قدیمی] جای نشان دادن چیزی.
-
معرض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'rez آنکه از کسی روی بگرداند؛ روی برگردان از چیزی.
-
معرض
واژهنامه آزاد
محل ایجاد