کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معدوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معدوم
/ma'dum/
معنی
۱. نیستشده؛ نیستونابود.
۲. گمشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. زایل، فانی، فنا، محو، نابود، نیست، هلاک ≠ هست
۲. نابودگشته ≠ موجود
دیکشنری
extinct
-
جستوجوی دقیق
-
معدوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. زایل، فانی، فنا، محو، نابود، نیست، هلاک ≠ هست ۲. نابودگشته ≠ موجود
-
معدوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ [ ع . ] (اِمف .) نیست شده ، نیست و نابود.
-
معدوم
لغتنامه دهخدا
معدوم . [ م َ ] (ع ص ) آنکه موجود نبود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیست و نابود و چیزی که موجود نباشد. (ناظم الاطباء). خلاف موجود. (از اقرب الموارد). نیست . نیسته . نچیز. نابود. نابوده . نیست شده . نابودشده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : همه هریک به...
-
معدوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ موجود] ma'dum ۱. نیستشده؛ نیستونابود.۲. گمشده.
-
معدوم
دیکشنری فارسی به عربی
لا شيي , منقرض
-
واژههای مشابه
-
معدوم شدن
واژگان مترادف و متضاد
نیستشدن، نابود شدن، زوال یافتن، هلاک گشتن، محوشدن
-
معدوم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نیست کردن، نابود کردن، از بین بردن ۲. محو کردن، به زوال کشانیدن ۳. هلاک کردن
-
carcass disposal
معدومسازی لاشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] سوزاندن یا مدفون کردن لاشۀ حیوانات تلفشده
-
جستوجو در متن
-
سربه نیست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] sarbenist نابود؛ معدوم.〈 سربهنیست شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] معدوم شدن.〈 سربهنیست کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] معدوم ساختن؛ نابود کردن.
-
انعدام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'en'edām معدوم شدن؛ نیست شدن؛ نابودی.
-
nonexistent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وجود ندارد، معدوم
-
محو کردن
واژگان مترادف و متضاد
از بین بردن، زدودن، زایل کردن، معدوم کردن
-
چک
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص . اِ.) معدوم ، نابود.