کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معجم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کیف
لغتنامه دهخدا
کیف . (اِخ ) شهرکی است خرد [ به خراسان ]. (حدود العالم ). شهر قدیمی است که در بین بادغیس و مروالرود بوده است . (از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
-
کعبات
لغتنامه دهخدا
کعبات . [ ک َ ] (ع اِ) خانه ٔ مربعشکل را گویند. (معجم البلدان ). || خانه ٔ مرتفع. (معجم البلدان ).
-
سحبان
لغتنامه دهخدا
سحبان . [ س َ ] (اِخ ) نام آبی است . (معجم البلدان ) : لولا بنی ّ ما حضرت سحبان و لا اخذت أجرة من انسان .؟(از معجم البلدان ).
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب یاقوت حموی مؤلف معجم الادباء و معجم البلدان . رجوع به یاقوت شود.
-
صنعاء
لغتنامه دهخدا
صنعاء. [ ص َ ] (اِخ ) قریه ای بوده است بر باب دمشق . (معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان شود.
-
واشجرد
لغتنامه دهخدا
واشجرد. [ ج ِ ] (اِخ ) شهری است نزدیک شومان و کوچکتر از آن . (از معجم البلدان ). || از قراء ماوراء النهر است . (معجم البلدان ).
-
وادی سلم
لغتنامه دهخدا
وادی سلم . [ س َ ل َ ] (اِخ ) ذوسلم . ناحیه ای است در حجاز. (از معجم البلدان ). رجوع به سلم در معجم البلدان و ذوسلم در این لغتنامه شود.
-
وادی وردان
لغتنامه دهخدا
وادی وردان . [ ی ِ وَ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از معجم البلدان ذیل وردان ). رجوع به معجم البلدان شود.
-
وادی الحصیب
لغتنامه دهخدا
وادی الحصیب . [ دِل ْ ح ُ ص َ ] (اِخ ) وادیی است از زبید یمن . (معجم البلدان ). رجوع به حصیب در معجم البلدان شود.
-
هبش
لغتنامه دهخدا
هبش . [ هََ ب َ ] (ع مص ) لغتی است در هَبْش . کسب کردن . (معجم متن اللغة). || جمع کردن . گرد آوردن . (معجم متن اللغة).
-
هتیل
لغتنامه دهخدا
هتیل . [ ] (اِخ ) (الَ ...) موضعی است . (معجم البلدان ج 20 ص 392) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ).
-
هجام
لغتنامه دهخدا
هجام . [ هَِ ج ْ جا ] (ع ص ) شجاع ، از لحاظ بسیاری هجوم . (از معجم متن اللغة). || (اِ) شیر. اسد. (از معجم متن اللغة).
-
جبجبان
لغتنامه دهخدا
جبجبان . [ ج َ ج َ ] (اِخ ) نام دو کوه است در مکه . (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). و آنرا جباجب نیز گویند. (معجم البلدان ).
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (ع اِ) مجتمع رمل . (معجم البلدان ). کثیب من الرمل . (معجم البلدان ).
-
رنوم
لغتنامه دهخدا
رنوم . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة).