کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معجر
/me'jar/
معنی
پارچهای که زنان روی سر خود میاندازند؛ روسری؛ چارقد؛ باشامه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
روسری، سرانداز، مقصوره، چارقد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معجر
واژگان مترادف و متضاد
روسری، سرانداز، مقصوره، چارقد
-
معجر
فرهنگ فارسی معین
(مِ جَ) [ ع . ] (اِ.) چارقد، روسری .
-
معجر
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ جَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - آن که عمامه بر سر نهد. 2 - یکی از اشکال خطوط اسلامی .
-
معجر
لغتنامه دهخدا
معجر. [ م ِ ج َ ] (ع اِ) بر سر افکندنی زنان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مقنعه . (غیاث ). مقنع و روپوش زنان و با لفظ بستن و در سر کشیدن و بر سر گرفتن به یک معنی مستعمل . (آنندراج ). جامه ای که زنان بر سر می پوشند تاحفظ کند گیسوان آنها را و باش...
-
معجر
لغتنامه دهخدا
معجر. [ م ُ ع َج ْج َ ] (ع ص ) عمامه بر سر نهاده . (از اقرب الموارد). آن که عمامه بر سر نهد. || یکی از اشکال خطوط اسلامی . و رجوع به پیدایش خط و خطاطان ص 88 شود.
-
معجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] me'jar پارچهای که زنان روی سر خود میاندازند؛ روسری؛ چارقد؛ باشامه.
-
واژههای مشابه
-
مَعجَر
لهجه و گویش تهرانی
نرده
-
واژههای همآوا
-
مأجر
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) [ ع . ] (اِ.) آن چه که اجاره شود، مکان اجاره ای ؛ ج . مآجر.
-
مآجر
لغتنامه دهخدا
مآجر. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأجَر. مکانهای اجاره ای . (فرهنگ فارسی معین ) : و بعضی گفته اند که آن همچنان است که ما را مباح کرده اند از مناکح و مآجر در حال غیبت امام . (ترجمه ٔ النهایه ٔ طوسی ج 1 ص 134).
-
مَعجَر
لهجه و گویش تهرانی
نرده
-
جستوجو در متن
-
معجری
لغتنامه دهخدا
معجری . [ م ِ ج َ ] (حامص ) معجر بودن . خاصیت معجر داشتن . همچون معجر بودن که سر برهنه را پوشاند : عیسی خرد را کند تابش ماه دایگی مریم عور را کند برگ درخت معجری . خاقانی .و رجوع به معجر شود.
-
مَجَر
لهجه و گویش بختیاری
ma:jar مَعجر، نرده چوبى کنار پله یا لب ایوان.