کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معتاد کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معتاد کننده
دیکشنری فارسی به عربی
إدماني ، مُسشبِّبُ الإدمانِ
-
واژههای مشابه
-
معتاد شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوگرفتن، انس گرفتن، خوگیر شدن ۲. عادت کردن ۳. افیونی شدن، تریاکی شدن
-
معتاد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خودادن، انس دادن، عادت دادن، آمخته کردن ۲. افیونی کردن، تریاکی کردن
-
خلاف معتاد
لغتنامه دهخدا
خلاف معتاد.[ خ ِ / خ َ ف ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مخالف رسم . ضد رواج . ضد استعمال . عکس عادت . (ناظم الاطباء).
-
معتاد ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
تعود
-
معتاد شدن
دیکشنری فارسی به عربی
تعود ، إدمانٌ
-
معتاد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عادة
-
معتاد بنوشیدن الکل
دیکشنری فارسی به عربی
مدمن الخمور
-
جستوجو در متن
-
إدماني
دیکشنری عربی به فارسی
اعتياد آور , معتاد کننده
-
مُسشبِّبُ الإدمانِ
دیکشنری عربی به فارسی
اعتياد آور , معتاد کننده
-
حشاش
فرهنگ فارسی معین
(حَ شّ) [ ع . ] (ص .) 1 - جمع کننده یا فروشندة علف خشک . 2 - معتاد به حشیش .
-
دارب
لغتنامه دهخدا
دارب . [ رِ ] (ع ص ) بازگشت کننده و بازآینده : عقاب دارِب ٌ علی الصید؛ یعنی بازی که هردم بسوی شکار خود می آید. (اقرب الموارد). || حریص . معتاد. (ناظم الاطباء).
-
خوکننده
لغتنامه دهخدا
خوکننده . [ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) عادت کننده . معتاد. (یادداشت بخط مؤلف ) : یا خوکننده و آموخته از شیران و... و پلنگ (التفهیم ).