کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معبد وداع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
mortuary temple, funerary temple
معبد وداع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی معبد مصری که غالباً همجوار و پیوسته با آرامگاه سلطنتی بوده و مراسم تشیع و خاکسپاری فرعون در آنجا انجام میشده است
-
واژههای مشابه
-
sun temple
معبد خورشید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سازهای مذهبی که پادشاهان سلسلۀ پنجم در مصر برای برگزاری آیین پرستش «رع»، خدای خورشید، بنا میکردند
-
susi temple
معبد سوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی معبد اورارتویی با نقشهای چهارگوش بهشکل سازهای برجگونه و تکاتاقی
-
temple mound
کوهۀ معبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سکوی بزرگ هرمی یا مخروطی، معمولاً مطبق و با رأسی مسطح، از خاک یا سنگ یا خشت، برای برپایی معبد یا دیگر سازههای آیینی برفراز آن
-
cult temple
کیشمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] معبدی که به برگزاری آیینی خاص برای یک خدای معین اختصاص دارد
-
tower temple
برجمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تکبنایی چهارگوش با دیوارهای بسیار قطور و درونخانهای (cella) مرکزی و مربع که ورود به آن تنها ازطریق آستانۀ تورفتهای با دالان کوتاه میسر میشود
-
rock-temple
صخرهمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی معبد مصری که در صخرهای یکپارچه کنده شده است
-
معبد جهنی
لغتنامه دهخدا
معبد جهنی . [ م َ ب َ دِ ج ُ هََ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ جهنی بصری (مقتول به سال 80 هَ . ق .) از قدیمترین کسانی است که به قدر قائل شد و به مخالفت با مجبره برخاست . وی معتقد بود که انسان در اراده و فعل آزاد است و نسبت افعال خیر و شر به خداوند خطاست . معبد ...
-
ام معبد
لغتنامه دهخدا
ام معبد. [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) ماهی . || قورباغه . (از المرصع).
-
ام معبد
لغتنامه دهخدا
ام معبد. [ اُم ْ م ِ م َ / م ُ ب َ ] (اِخ ) عاتکه ٔ خزاعی ، دختر خالد خزاعی . از زنان مشهور صحابی و از محدثان است ، وگویند رسول اکرم در هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه ٔ ام معبد نزول فرموده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 281 و ریحانة...
-
ام معبد
لغتنامه دهخدا
ام معبد. [ اُم ْ م ِم َ / م ُ ب َ ] (اِخ ) کنیه ٔ چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 282 شود.
-
معبد يهودي
دیکشنری عربی به فارسی
کنيسه , پرستشگاه يهود
-
Classical temple
معبد دورۀ کلاسیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بنایی بزرگ به سبکهای یونانیـ رومی برای نیایش خدایان
-
خیمه ٔ ام معبد
لغتنامه دهخدا
خیمه ٔ ام معبد. [ خ َ م َ ی ِ اُم ْ م ِ م َ ب َ ] (اِخ ) نام محلی است بین مکه و مدینه که حضرت رسول هنگام هجرت بدانجا فرود آمد و ابوبکر هم با او بود. (از معجم البلدان ).