کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معبا
معنی
(مُ عَ بّ) [ ع . ] (اِمف .) تعبیه شده ، مهیا.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معبا
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ بّ) [ ع . ] (اِمف .) تعبیه شده ، مهیا.
-
معبا
لغتنامه دهخدا
معبا. [ م ُ ع َب ْ با ] (ص ) اسم مفعول منحوت از عبا مثل مُکَلاّاز کلاه . عباپوشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
معبا
لغتنامه دهخدا
معبا. [ م ُ ع َب ْ با ] (ع ص ) تعبیه شده . نصب شده : خاک پاشان که بر آن سنگ سیه بوسه زنندنور در جوهر آن سنگ معبا بینند.خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
راه
لغتنامه دهخدا
راه . (اِ) طریق . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ) (دهار) (سروری ). بعربی صراط و طریق گویند. (برهان ). سبیل . (دهار) (ترجمان القرآن ). صراط. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). در پهلوی راس و راه و در ایرانی باستان : رثیه و در اوستا، رایثیه و در کردی ، ر...